به گزارش اروم نیوز، آنچه که رنگ حروف به خود گرفته به قامت یادداشت زیر، ماجرای دریاچه ارومیه است به اختصار از ابتدا تا به امروز. باشد که در کارزار انتخابات پیشرو دریاچه ارومیه فقط عَلُم تبلیغ این و آن نشود و رسم عمل نیز به جا آید؟!
هرچه مینویسم، پنداری دلم خوش نیست . ای دوست نه هرچه درست و صواب بود، روا بود که بگویند. حقا، به حرمت دوستی، که نمیدانم که این که مینویسم راه سعادت است میروم، یا راه شقاوت؟.
هرچه نویسم هم نشاید. اگر هیچ ننویسم هم نشاید واگر واگویم نشاید. اگر خاموش گردم هم نشاید. اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید. واگر خاموش شوم هم نشاید!
(رساله عشق- عین القضات میانهجی الهمدانی)
دریاچه ارومیه را از کدام زوایه ببینیم! درحال نابودی؟، نابود شده؟، درحال اقدام و احیاء؟ و یا اصلا ً بیخیال ارومیه و دریاچهاش، دیدن مناظری که موضوع اصلی آن اثبات خود، دیگران و یا … .
خشک شدن یک دریاچه آن هم دریاچهای با مشخصات دریاچه ارومیه (نمک، غلظت ، اکوسیستم، طبیعت و اراضی کشاورزی اطراف و…) آنقدر آسان و دم دستی پنداشته میشود که با استنادات علمی برایش فواید وفرصت میشمارند وبا استنادات علمی دیگری ضرر و زیانش را تببین میکنند، با علم و آمار از دلایل این اتقاق معمولی و رایج! صحبت میکنند و… .
عدهای به نام دریاچه ارومیه و به کام خود فریاد وا دریاچه سر میدهند تا سیاه و سفید چنان در هم گم شوند که سره از ناسره شناخته نشود و اما دریاچه همچنان به کار خشک شدنش مشغول است.
مسئولین استانی ، نیمه استانی و نیمه کشوری هم هر کدام بنا بر حوزه مسئولیت خود به شرط ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با موضوع دریاچه، آمار و ارقام میدهند، گزارش کار و میزان تاثیر فلان عامل انسانی و بهمان عامل طبیعی را در خشکیدن دریاچه ارومیه کشف می کنند وعکسهای ماهوارهای همچنان آخرین نفسهای دریاچه را رصد می کنند.
عدهای هم که بدهکار و یا طلبکار زیانکاری های سیاسی گذشته خود هستند با بلند کرد علم دریاچه ارومیه، سیاه منافع گروهی و واهی خود را به تن میکنند و ادعای مطالبه مطالبات آزادی¬ خواهانه خود بر مدار ایران را دارند و در این میان دریاچه درلابه لای مطالبه مثلا ًمطالبات آقایان گم وگور میشود و همچنان خشک … .
مطبوعات هی گزارش میروند و مصاحبه، خبر است که دریاچه ارومیه از فلان تا فلان سانتی متر(منابع خبری اقوال مختلف را روایت میکنند) آب به خودش دیده و چه خوب جبران شد قسمت اعظم ۳ میلیارد متر مکعب آب لازم برای احیاء دریاچهای که هم اینک در حال غرق شدن در نمک است و یا مسیر فلان آب و یا فلان رود کام تشنه دریاچه ما را سیراب خواهد کرد؛ کی و کجا؟!
از پیشینه و گذشتهاش میگویند، معرفی دریاچه ارومیه، خواص وابعاد، آرتمیا و گردشگری، پارک محیط زیست، جهانی بودن آن در چه و چه و چه ، مقام دو، سوم ، اول از کدام نظر و دریاچه با ما تعارف ندارد، صدا ندارد، آخر رمقی هم درتوان ندارد که سونامی و تسونامی و طوفان نوح به پا کند تا عذاب و عقاب شویم این همه بی خبری را!
میان این بالا و پایین شدنها فقط تاریخ است که صادقانه و جانانه از دریاچه ارومیه دفاع میکند و همه لحظات و آنات دریاچه را در سینه ضبط دارد و ثبت. تاریخ، قامت این دریاچه را در همه جا و همه کنار به واقعه و جریان ، به علم و دانش، به فخر و زیبایی، به نفع و سود، به ریشه وبه اساس و دیده، ساخته، پرداخته و به سوی آینده پرتاب کرده است .اما دستهای ما خالی است از صبر وعمل ، از حق و هستی که اینکه اکنون در حال خشک شدن است، اعتراض است یا مدافعه ،حق است یا ناحق!
دریاچه ارومیه اعتراض دارد با خشکیش که خبر شدم، گزارش شدم، تحقیق و مصاحبه – گذشته و حال – حتی ایرانی و جهانی شدم اما خودم نشدم و ندیدید که مرا خود شده، مرا دیدید پل شده، جاده و خاک شده، سرخ شده،نمک شده و کم کمک ذره ذره آب شده و حال فقط اسمی مانده تا بهانه شود و یا واقعیت!
کتابی بود ۳۰ الی ۴۰ صفحه به تاریخ دهه ۵۰ یا۶۰ شمسی و مختص دریاچه ارومیه. ( از این دست به گذشته و حال ، از تاریخ و شکوه، از بودن و زیبایی دریاچه تا حال بوده به میزان کفایت!) اززیر و بم آن تا آب وغلظت، نمک بستررودخانههای که به دریاچه میپیوندند، قداست تاریخی و قدمت آن و… .
گمانم تاریخ آشور یا سومربود و فصل آخر که در اساطیر میان دو رودان (بینالنهرین- عراق عرب و…) گیلگمیش پهلوانی از شاهان آن دیار طلب جاودانگی داشت و حکیمان عصر، مسیر دریاچه ارومیه به او نمودند تا با گذر از دالان میشو( میشوداغی در شبستر کنونی در ضلع شمالی دریاچه) به دریاچه خزر برسد و بیابد جاودانگی و پایندگی را. او را فرمان بود که اسفندیار گونه روئین تن شود به آب دریاچه ارومیه و سپس با گذر از میشو داغ که قله قاف این اسطوره بود به خزر بزند تن جاودان طلب خود را.
در مسیر گذر او، از مرز کنونی ترکیه به عرض و پهنای نقده تا ماکو دالانی به طول دریاچه ارومیه تا مشکین شهراردبیل از شمال و میاندوآب در جنوب ترسیم شده که روستا به روستا ، شهر به شهر، قصبه به قصبه و جمعیت به جمعیت، علامت و نشانه این سیر جاودان طلبی گیلگمیش در آنها عیان و حاضر ریشه دوانده تا امروز؛ و آن سنگی است به فرم قوچ که تراشیده شده به دقت و هنر.همه جا هم حاضر است این قوچ: گورستان و مدفن مردگان، بازار و مبادلات، جوانمردی و آئین و… .
نمیدانم شاید این قوچ سنگی از ابراهیم خلیل ا… به پاس جاودان طلبی اهالی آذربایجان به یادگار مانده که قربانی کردن سنت و آئین بوده در این دیار از دیربازان.
به این دریاچه روئین تن شدهاند کسانی چند، چون زرتشت فرمند، گیلگمیش افسانه، هوشیدر( اول منجی) آشو زرتشت ( دو منجی) سوشیانت ( سوم منجی و آخرین ).
من میدانم که ظهور او، ظهورحق است، او حقیقت است که تابیدن خواهد گرفت صبح ظهور به نور و رایحهاش. جدش که چشم گشود به عالم امکان و سرورشد عالمیان را به دین آخر، دریاچهای خشکید و طاقی فروریخت و علاماتی چند دیگر و دیگر، او که قائم آل جدش است و حجت خدا بر همه زوایا و مرایای خلقت، اگر پا بر دیدگان ما نهد، خشکیدن دریاچه قربانی این قدوم نباشد که برخی را اداعا است که این از علائم ظهور اوست و این تطبیق دارد به ارکان و حساب دین زرتشت و …( که اینگونه نیست، نه خشکیدن دریاچه علامت ظهوراست و نه دینی جز اسلام حقیقت ظهور را میداند …)
دریاچه ارومیه پر ازحرف و حدیث است. هرچه آبش کم و کمتر، حرف و صحبتش بیشتر.
دریاچه ارومیه روئین تن کرده باشد یا نه، محل و موعود ظهورباشد یا نه آن هم به ادعا و سند کس یا جمعیتی، خود روئین تن نیست وخاموشی او هر لحظه به ظهورنزدیک است ( که خاموش شود و غروب کند و جاودانه تاریخ شود نه آینده!)
گوشها را تیز کنیم که صحبت میان صحبت گم نکنند عدهای اصل دریاچه را در کابوسهای سیاسی که برای ایران دیدهاند و شاخ و شانه میکشند اعتبار و آبروی وطن را به بهانهای. مجال نیست که بر سر گوری بگیریم که در آن مردهای نیست جز تفرقه و کینه.
هشدار که دریاچه قربانی کینه و تفرقه نشود به نام ایران و به کام دیگران!
انتهای پیام/