به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «اروم نیوز»؛ نجیبه معصومی سرای در یادداشتی نوشت: ایران فقط یک نام روی نقشه نیست. ایران، تپش قلب میلیونها دلدادهای است که هر صبح با امید به آسمان نگاه میکنند، هر شب با دعا برای آرامش وطن به خواب میروند.
ایران، قصهای است که در لالایی مادران زمزمه میشود، در نغمه نی چوپانان جاری است و در ضرباهنگ پای سربازان وطن، جاودانه است.
گاهی خیال میکنم وطن، صدای دویدن کودکی در کوچههای خاکی روستا است صدای خندههای دختران دانشآموز که با مانتوهای آبی و مقنعههای سفید، آینده را در چشمانشان میسازند.
گاهی ایران، پرچم سهرنگی است که بر دوش نوجوانی پیچیده و زیر آفتاب جشن دهه فجر، میدرخشد و زمانی دیگر، ایران همان سنگری است که شبها در سرمای استخوانسوز غرب کشور، گرم نگاه سرباز بیادعاییست که چشم از مرز برنداشته.
در این خاک، هیچکس بینقش نیست کوچهها گرچه خاکیاند، اما پر از ردپای دستانیاند که میسازند، میکارند، میپوشانند و گاهی با همان دستهای پینهبسته، تفنگی هم برمیدارند.
اینجا همه سربازند؛ یکی با قلم، یکی با چکش، یکی با داس، یکی با دوربین، یکی به قلم و یکی با جان.
وقتی صدای تهدید دشمن میآید وقتی بوی توطئه از آن سوی مرزها میرسد، وطن دیگر فقط وظیفه سرباز خط مقدم نیست.
آن روز، زن خانهدار هم سرباز میشود؛ غذای بیشتری میپزد تا برای مدافعان بفرستد.
دانشآموز دبیرستانی شعر مینویسد، معلمش آن را قاب میگیرد و در کلاس میخواند. کشاورز، محصولش را با لبخند میبخشد. کاسب محل، بیهیاهو بخشی از سودش را کنار میگذارد. و مادر شهید، شانهای میزند بر قاب عکس فرزند و میگوید: «اگر لازم باشد، باز هم میدهم…»
ما یاد گرفتهایم که ایران فقط با تفنگ حفظ نمیشود. ایران با عشق حفظ میشود. با فریاد «یا حسین» در عاشورا، با اشک در بدرقه پیکر شهدا، با سلام نظامی کودک هشتساله به پدرش که به مرز میرود. ما یاد گرفتهایم ایران را باید هر روز از نو ساخت، از نو عاشق شد، از نو پایش ایستاد.
اگر روزی دشمن خیال کند میتواند از شکافها، از گلایهها، از دردهای اقتصادی عبور کند، یکبار دیگر صدای مردی از کوچه برمیخیزد که میگوید: «هنوز هم هستم!» زنی در مزرعه فریاد میزند: «ایران مال من است!» و پیرمردی در صف نان لبخند میزند و زیر لب میگوید: «این هم میگذرد…»
ما فرزندان همان خاکیم. خاکی که نادر و آریوبرزن و ستارخان بر آن قدم زدند. خاکی که هزاران شهید در آن آرام گرفتهاند. و اگر هزار بار دیگر هم تاریخ تکرار شود، باز هم از کوچه تا سنگر، همه برای ایران خواهیم ایستاد.
ایران، برای ما فقط یک سرزمین نیست. ایران، بخشی از جان ماست از ریههای ما، از قلب ما، از حافظه ما جدا نیست. هر جا که باشیم، ایران با ماست. در سفر، در غربت، در سختی و شادی. ما با تمام وجود فریاد میزنیم؛ «از کوچه تا سنگر، همه برای ایران!»