به گزارش اروم نیوز؛ صدای پای یلدا کم کم دارد به گوش می رسه اما نمیخوام از شب چلههایی بگویم با رنگ و لعاب های تجملاتی ، شب هایی با شال گردنهای رنگی و پالتوهای چرمی و بوتین های بلند با برندهای شاخص، کلاه های گپ و نوشیدن قهوه پشت شیشه های بخار گرفته می خواهم از شب یلدایی ستاره بگویم .
حکایت ستاره در این شب بلند چیز دیگری است. شاید این حکایت تنها شامل ستاره ما نباشد و ستاره های دیگری در این شهر یا کشورمان باشند که شب های یلدا طعم و رنگ دیگری برایشان داشته باشد یلدایی با طعم فقر.
چهره ناراحت پدری که با حسرت از جلوی قنادی می گذشت توجه ام را جلب کرد « چوخ باها دلار » آخه من با این گرانی چطور می توانم سوروسات شب یلدای بچه هایم را تامین کنم.
۳ دختر دارم که بزرگترشان ستاره است که میرود دوم دبیرستان . با یک درآمد کارگری که ماهانه دست کم ۳۰۰ هزار تومان بابت اجاره می دم و چند هزار تومان برای هزینه آب، برق، گاز و تلفن، چگونه به استقبال شب یلدا بروم؟
بیشتر از این نخواستم توضیح بده، چون خیلی راحت تر می شد بقیه مشکلات رو فهمید .فقرو گرانی بدجوری استخوان سرپرست خانواده را زخمی کرده بود شاید این را هیچوقت مردی که با ماشین آخرین سیستم جلوی مغازه قنادی می ایستاد تا سه کیلو آجیل بخرد نفهمد.
مسیرم را با این افکار طی کردم به ستاره هایی فکر کردم که در کابوس شبانه هایشان شب یلدا را چگونه با آجیل و پسته و انار صبح می کنند، به اون بچه هایی که در سیاهی دست های زحمت کش پدرشان گم می شوند تا سیاهی یلدا را نبینند، نبینند چهره شرمسار پدرهایشان را که مجبور هستند با دستهای خالی به خانه بروند.
به خود آمدم که متوجه شدم جملاتی مدام در ذهنم مرور می شود که ای کاش هیچ پدر و مادری تو این شب های عزیز شرمنده بچه هاش نمی شد کاش …
با این حال امیدواریم مسئولان اقتصادی تدابیری بیاندیشند تا کودکان معصوم و فهمیده ایران زمین دیگر طولانی ترین شب سال را با طعم تلخ گرانی و فقر تجربه نکنند.
طاهری