اکبر سعادت – شهر آرام گرفته است، اما نه از سکوت، از هیاهویی که در سینههای مردم موج میزند. چهارشنبه آخر سال است و ارومیه، شهری که بوی نان سنگک و عطر بیدمشک با هم میآمیزد، حال و هوای دیگری دارد. کوچهها پر از جنب و جوش است، بازارها شلوغ و دلها پر از امید. انگار همه میدانند که این شب، شبِ وداع است؛ وداع با سالی که گذشت و استقبال از بهاری که در راه است.آتش، نماد این شب است. آتش که هم میسوزاند و هم روشنایی میبخشد. در باورهای کهن، آتش پاککننده است. تاریکیها، بیماریها و غمها را میسوزاند و خاکسترش را به باد میسپارد. مردم ارومیه، مثل همه ایرانیان، دور آتش جمع میشوند. شعلهها بالا میروند و چهرهها در نور آن برافروخته میشوند. هر کسی آرزویی دارد، هر کسی امیدی. با هر پریدن از روی آتش، گویی بارِ سال کهنه را زمین میگذارند و سبکبال به استقبال نوروز میروند.
آغیرلیغیم اوغورلوغوم گئت
قادا بلا بیزی ترک ائت
دردیم، بلام، دیش آغریم، باش آغریم، آغیرلیغیم، اوغورلوغوم، آجلیغیم، هامیسی توکولسون، بو اودا یانسین. ساریلیغیم سنده، قیرمیزیلیغین منده.
آری گذشتگان ما در چنین روزی که پیش درآمدی بر حلول سال نو بود به کوچکترها و اعضای دیگر خانواده عیدی میدادند.(چرشنبه لیق)
اینجا شهری است با ریشههای عمیق و رسوماتی که از گذشتههای دور به یادگار ماندهاند. اینجا چهارشنبهسوری فقط آتش نیست.شال آویختن ( قورشاق یا شال سالاماق) جوانان از بام همسایگان و چرشنبه لیق خواستن، قاشقزنی کودکان است که با شوق و شیطنت، در کوچهها میدوند و با زدن قاشق به ظرفهای مسی، صدایی میسازند که انگار زمستان را بدرقه میکند. اینجا، خندههای کودکانه با صدای قاشقها در هم میآمیزد و فضای شهر را پر از شور میکند.
بایرامیدی ، گئجه قوشی اوخوردی،
آداخلی قیز بیک جورابین توخوردی،
هرکس شالین بیر باجادان سوخوردی،
آی نه گوزل قایدادی شال ساللاماق!
بیک شالینا بایراملیغین باغلاماق!
و بازارها… بازارهای ارومیه در این روزها حال و هوای دیگری دارند. از بازار سنتی با دالانهای قدیمیاش تا مغازههای شیک و جدید، همه پر از آدمهایی است که برای نوروز آماده میشوند. خرید لباس نو، شیرینی، آجیل و هر آنچه که سفرههای هفتسین را کامل کند. این خریدها تنها برای تدارک عید نیست، بلکه بخشی از سنتی است که نسل به نسل منتقل شده است. خریدهای آخر سال، مثل یک رسم مقدس، همه را به خیابانها میکشاند.
بایرام اولوب قیزیل پالچیق ازللر
ناقیش ووروب اتاقلاری بزللــر
طاخچالارا دوزمه لری دوزللـر
قیز گلینین فندقچاسی حناسی
هوسلنه لــر آناسی قایناناسی
اما امسال، چهارشنبهسوری با ماه مبارک رمضان همزمان شده است. ماهی که در آن، آسمان به زمین نزدیکتر میشود و شبهای قدر، فرصتی است برای راز و نیاز و توبه. این همزمانی، شادی چهارشنبهسوری را با وقاری خاص همراه خواهد کرد. مردم ارومیه، با حفظ شور و نشاط این آیین، سعی میکنند تا مراعات حال این ایام را بکنند. آتشبازیهای پرسر و صدا کمتر خواهد شد و به جای آن، نور شمعها و چراغها، فضا را روشن میکند. شادیها آرامتر شدهاند، اما از بین نرفتهاند. انگار مردم میدانند که شادی و عبادت، دو روی یک سکهاند.
شبِ آتش و شبِ دعا، چه زیبا شد همنشین
چهارشنبهسوری و رمضان، دو آیینِ زمین و آسمان
شعلهها خاموش نشدند، ولی آرامتر شدند
تا دعاهای شبِ قدر، با ستارهها بیامیزند.
و من، در این شب، به آسمان نگاه میکنم. آسمان ارومیه که همیشه آبیتر به نظر میرسد. ستارهها انگار نزدیکترند و ماه، نور ملایمی بر زمین میپاشد. فکر میکنم به همه آنهایی که سالها پیش، همین آیینها را برگزار میکردند. به آنهایی که آتش را مقدس میدانستند و به آنهایی که در سکوت شبهای قدر، دعا میکردند. چهارشنبهسوری امسال، نه تنها وداع با سال کهنه است، بلکه فرصتی است برای تأمل در این همزیستی زیبا؛ همزیستی آتش و آسمان، شادی و عبادت، گذشته و آینده.
و اینجا، در این شب، مثل همیشه زیباست. زیبا در شور و نشاطش، زیبا در سکوت و وقارش. این شهر، با همه ریشههای عمیقش، یادآور این است که آیینها و باورها، اگر از دل برآیند، هرگز نخواهند مرد. چهارشنبهسوری امسال، نه تنها یک مراسم، بلکه نمادی است از زندگی؛ زندگی که در آن، شادی و معنویت، دست در دست هم، راه آینده را روشن میکنند.