به گزارش اروم نیوز به نقل از تیار؛ تاریخ انقلاب همواره پر است از رشادت مردان و زنانی که برای حفظ وطن و برچیدن پایه های طاغوت به میدان آمدند، زنانی که کنار مردان همیشه در صحنه بوده و تا آخرین نفس دلاورانه جان بر کف در صف اول مبارزه حق علیه باطل بودند و همانطور که امام (ره) فرمودند: مردم ما مرهون شجاعت زنان شیردل هستند.
قیام علیه رژیم طاغوت و منحوس پهلوی و مبارزات انقلابی مردم ارومیه نام آن را در تاریخ متمایز کرده است روز ۲ بهمن ۱۳۵۷ نظامیهای رژیم با تانک از ستاد لشگر واقع در میدان انقلاب بیرون آمدند و به طرف مسجد اعظم یعنی محل تجمع نیروهای انقلابی حرکت کردند همزمان با حرکت تانک ها به طرف مسجد اعظم مبارزین مسلح ارومیه با هدایت و فرماندهی حاج آقا حسنی در سنگرهایی که از قبل آماده کرده بودند برای رسیدن آنها لحظه شماری می کردند.
در مسجد آقا علی اشرف واقع درخیابان امام جنب بازار سنتی ارومیه و مسجد اعظم چهار نقطه کلیدی و مهم بود که مسلحین انقلابی ارومیه در آنها مستقر و عملاً وارد یک جنگ مسلحانه با رژیم پهلوی شدند .
برای بازگویی و یادآوری خاطرات شیرین این روز هویتساز درتاریخ این سرزمین به سراغ فاطمه اسد ا… بینا یکی از شیرزنان ارومیه و مبارزی که در این حادثه حضور داشت رفتیم.
تیار: لطفا خودتان را برای مخاطبان معرفی کنید:
من فاطمه اسدالله بینا متولد سال۱۳۳۸،دیپلم انسانی و دارای دو فرزند پسر هستم که هر دو ازدواج کرده اند.
تیار: از چه زمانی وارد مبارزان انقلابی و سیاسی شدید؟
من از سال ۱۳۵۲ وارد مسائل سیاسی شدم و در همین سال در مسجد لطفعلی خان برای کلاس قرآن ثبت نام کردم آن زمان خانمی از قم آمده بود که به او سیده سادات می گفتند و آن زمان زنان فعال ارومیه به همراه این خانم کلاسهای قرآن برپا می کردند که در ظاهر کلاس قرآن بود ولی عملا نوار حضرت آقا،اعلامیه حضرت آقا بین خودشان پخش می کردند من آن زمان متوجه نمی شدم که این حرف ها چیست و من را دم در بعنوان کشیک می گذاشتند تا هر وقت مامورین شاهنشاهی آمدند به آنها خبر دهم وقتی پاسبان می آمد به خانم ها خبر می دادم و آن ها سریع کتاب های قرآن خود را باز می کردند.
در منزل پدرم هیئتی بود که اسم آن هیئت بنی زهرا ابود و در آن سال پدرم نماینده کارگران بود که بخاطر اعتراض پدرم به شاه توسط ساواک دستگیر شد و از آن به بعد هیئت ما همیشه تحت نظر بود و آن زمان نمی دانستم و متوجه نبودم پدرم به من گفت که الحمدلله مردم در قم و تبریز علیه شاه به پا خواسته اند و من از پدرم راجب این موضوعات سوال کردم که پدرم بیوگرافی حضرت امام (ره )را کامل برای من تشریح کرد و من از آن زمان وارد فعالیت های سیاسی شدم.
و پس از ازدواج نیز چون در منزل ما مادر شوهر من انقلابی نبود من و همسرم هر روز به بهانه فوت یکی از دوستان یا اعضای خانواده دوستانمان در راهپیمایی شرکت می کردیم که بعدها مادرشوهرم نیز به مبارزات ما پیوست.
تیار: از مبارزات بارز خصوصا دوم بهمن ۵۷ و خاطره ای که از آن دورن دارید برایمان بگویید:
شاید در میان هزاران هزار حادثه تاریخی از دلاورمردی ها و شیرزنی های مردم انقلابی ارومیه مهمترین حادثه انقلاب اسلامی درارومیه مربوط به روز ۲ بهمن سال ۵۷ و حادثه به توپ بستن مسجد اعظم ارومیه باشد.
ما هر روز ساعت ۹ با کاسه های آب غسل می کردیم و از خانه خارج می شدیم و نهایتا به خیابان مرکز و نزدیک مسجد اعظم می آمدیم چون آن زمان محل استقرار نیروها مسجد اعظم بود و در مقابل مسجد اعظم حاج آقا حسنی هر چه دستور می دادند همان بود و از طریق چند نفر شاخص پیام های ایشان به ما می رسید که چه کاری کنیم و در کدام مسیر حرکت کنیم، به کجا می رویم و موضوع چیست و چه چیزهایی قرار است بگوییم و ما با این روال پیش می رفتیم.
آن زمان چون مسجد اعظم ارومیه به عنوان محور تظاهرات و تجمعات مختلف مردم ارومیه محسوب میشد برای همین نیروهای رژیم طاغوت به فکر انهدام مسجد اعظم ارومیه افتادند مبارزه مردمی ارومیه در دوم بهمن۵۷ که به عنوان سمبل و روز مقاومت و ایستادگی مردم ارومیه در برابر رژیم ستم شاهی مطرح است چنان برای ساواک و نیروهای پهلوی سنگین و غیرقابل تحمل بود که آنها با بیرون آوردن تانکها و ایجاد رعب و وحشت کانون مبارزه مردم ارومیه را که همان مسجداعظم بود را به توپ بستند.
حماسه دوم بهمن ۵۷ در ارومیه نقطه عطف تاریخ انقلاب اسلامی ایران است مردم ارومیه با این اقدام خود عملا برای براندازی رژیم طاغوت دست به کار شدند و این مقابله تاریخ ساز مردم ارومیه نفسهای رژیم طاغوت را به شماره انداخت.
تیار: از سایر فعالیتهای خود بگویید:
من از سال ۱۷/۴/۵۹ به رسمیت بسیجی شده ام و تا آن زمان جزو تشکل مذهبی بودم و من اولین مرحله آموزش نظامی را با شهید باکری طی کردم و آن زمان مالک اشتر ویلای شاه بود و آنجا را محل آموزش نظامی کرده بودند و آنجا کوه های زنبیل هست و ما را به آنجا می بردند و خشم های شبانه را به ما آموزش می دادند و از آن زمان تا کنون ما مشغول فعالیت هستیم.
تا سال ۱۳۷۲ فقط در آموزش بسیج فعالیت داشتم ولی از سال ۱۳۸۰ فرمانده گردان شدم، قبل ازانقلاب در مسجد فعالیت می کردم و مراسم های گوناگونی برگزار می کردم که مردم را جذب کنم ولی از سال ۵۹ که جنگ آغاز شد به همراه سایر بانوان فعال و انقلابی نقش پشتیبانی از رزمندگان را بر عهده داشتیم.
در مسجد حاج عبداله حدود چهل نفر از خانم ها مشغول به کار بودند عده ای حلوا درست می کردند و عده ای نان می پختند و عده ای ترشی درست می کردند خلاصه شب و روز برایمان فرقی نداشت علاوه بر فعالیتهای پشت جبهه و شستشوی لباسهای رزمندگان بعضی شب ها تا ساعت ۳ نصف شب نخود و کشمش بسته بندی می کردیم و بعد از تمام شدن آن زیارت عاشورا میخواندیم و داخل هرکدام از بسته یک دست نوشته می گذاشتیم و به طور مثال می نوشتیم برادر رزمنده خدا قوت،بسیجی با غیرت خدا قوت،برادر رزمنده در شب معراج ما یادت نریم…
در هنگام اعزام رزمنده ها به جبهه به ما می گفتند که فردا اعزام است و ما در منزل خودمان زغال و اسپند و منقل آماده می کردیم و برای اینکه رزمنده ها را شاد کنیم هر کاری می کردیم و در حیاط هایمان گل رز می کاشتیم و یا اگر فصل بهار بود می رفتیم از دشت گل لاله می چیدیم و رزمنده ها را با دعا و صلوات راهی جبهه ها می کردیم.
تیار: از فعالیتهایی که در این دوران انجام می دهید برایمان بگویید:
هنوز هم که هنوز است ما دست از فعالیت برنداشتسم و تا جان در بدن داریم در راه اسلام و قرآن و انقلاب تا آخرین نفس تلاش خواهیم کرد.
از خانمهایی که آن دوران فعالیت داشتند تعدادی فوت کرده اند اما به همراه بقه خانمهای فعال در کارهای خیر، کمک به مستمندان، تهیه جهیزیه برای نوعرسان بسیجی و بی بضاعت و … فعالیت داریم.
تصاویر قدیمی از فعالیتهای این بانوی مبارز:
انتهای پیام/