به گزارش خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «اروم نیوز»؛ شیرزاد عباسیان کارشناس سیاسی در یادداشتی نوشت: با آغاز جنگ جهانی دوم در نهم شهریور ۱۳۱۸، ایران بیطرفی خود را اعلام کرد، اما به دلیل مرزهای طولانی با شوروی و اهمیت راهبردی کشور، این بیطرفی پایدار نماند.
در سوم شهریور ۱۳۲۰، نیروهای شوروی از شمال و شرق و ارتش بریتانیا از جنوب و غرب وارد خاک ایران شدند حمله از زمین و هوا صورت گرفت و بسیاری از شهرهای بیدفاع هدف بمباران قرار گرفتند. نیروی دریایی ایران در دریای خزر و خلیج فارس ظرف چند ساعت از هم پاشید و فرمانده آن کشته شد.
در همان ساعات اولیه، سفیر شوروی و وزیرمختار بریتانیا طی یادداشتی به نخستوزیر وقت، رجبعلی منصور، ورود نیروهای خود را به کشور اعلام کردند علت این تهاجم، حضور کارشناسان آلمانی در ایران عنوان شد؛ بهانهای که پیشتر در دو اولتیماتوم مشترک مسکو و لندن مطرح شده بود.
با گسترش حملات و فروپاشی لشکرهای ایران در نقاط مختلف، رضاشاه کوشید با ارسال تلگراف به روزولت، رئیسجمهور آمریکا، مانع پیشروی متفقین شود؛ اما واشنگتن آشکارا این درخواست را رد کرد و خود را همسو با اهداف بریتانیا دانست.
بحران سیاسی به استعفای نخستوزیر انجامید و سرانجام محمدعلی فروغی مأمور تشکیل دولت شد فروغی در مذاکره با سفرای روس و انگلیس دریافت که متفقین قصد برکناری رضاشاه را دارند. بدین ترتیب، رضاشاه ناچار شد سلطنت را به پسرش محمدرضا واگذار کند در این دوران، کشور با قحطی و کمبود شدید مواد غذایی روبهرو بود و هزاران غیرنظامی در بمبارانها جان باختند.
هرچند با امضای پیمان سهجانبه در بهمن ۱۳۲۰ استقلال ایران به ظاهر تضمین شد، اما شوروی در پایان جنگ برای دستیابی به امتیاز نفت شمال فشار تازهای بر ایران وارد کرد مخالفت مجلس با این امتیاز به بروز بحران آذربایجان و تشکیل حکومت خودمختار حزب دموکرات انجامید؛ بحرانی که با خروج نیروهای شوروی در اردیبهشت ۱۳۲۵ پایان یافت این رخدادها بار دیگر نشان داد که دخالت بیگانگان در ایران همواره با زیان به حاکمیت ملی همراه بوده است.
دههها بعد، در جریان تحولات اخیر و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران، تاریخ بار دیگر تکرار شد؛ با این تفاوت که این بار ملت ایران با ایستادگی و وحدت، معادلات دشمنان را بر هم زد.
رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه، در بحبوحه این جنگ با انتشار پیامی در شبکههای اجتماعی، ایران را تهدیدی برای صلح جهانی معرفی کرد و آشکارا از تحریمها و آشوب داخلی حمایت نمود. همسر او نیز با هشتگ «اسرائیل بزن» از حملات تروریستی رژیم صهیونیستی حمایت کرد این مواضع خیانتآمیز سبب شد حتی برخی فعالان اپوزیسیون، او و جریان سلطنتطلب را «بازنده واقعی جنگ» بخوانند و آنان را در ردیف وطنفروشان قرار دهند.
در جریان این نبرد، رسانههای معاند با عملیات روانی و انتشار شایعات تلاش کردند فضای کشور را متشنج کنند؛ از ادعای جهش ارزی و هک صدا و سیما تا جعل تصاویر و اخبار درباره شورش و فرار زندانیان. با این حال، هیچیک از این اقدامات نتوانست در جامعه بازتاب گسترده یابد، مردم ایران با راهاندازی کمپینهایی مانند «بایکوت اینترنشنال»، در برابر جنگ روانی دشمن ایستادند و صف خود را از ضدانقلاب جدا کردند.
این جنگ ۱۲ روزه چند پیام مهم داشت؛ نخست، فرو ریختن هیمنه پوشالی آمریکا و اسرائیل. سامانههای دفاعی گنبد آهنین در برابر موج موشکی و پهپادی ایران ناتوان شدند و دخالت آمریکا صرفاً برای نجات اسرائیل از شکست بود دوم، پایان دوران تهدید و ارعاب؛ ایران نشان داد که میتواند در صورت لزوم بهطور مستقیم با هر دشمنی مقابله کند. سوم، رسوایی کامل اپوزیسیون خارجنشین که وابستگی مستقیم آنها به رژیم صهیونیستی آشکار شد.
از سوی دیگر، این مقاومت ۱۲ روزه تثبیتکننده جایگاه منطقهای ایران بود. پس از این نبرد، هیچ معادله امنیتی در خاورمیانه بدون در نظر گرفتن نقش ایران قابل شکلگیری نیست. مهمتر از همه، نقش مردم در این پیروزی بود: حضور در صحنهها، حمایت از نیروهای مسلح، تحمل فشارهای اقتصادی و تقویت روحیه ملی.
بدین ترتیب، همانگونه که در اشغال ایران در جنگ جهانی دوم دخالت بیگانگان استقلال کشور را خدشهدار کرد، اما مردم قربانیان اصلی بودند؛ در جنگ تحمیلی اخیر، ملت ایران با آگاهی و وحدت خود نشان دادند که میتوانند نه تنها از تمامیت ارضی دفاع کنند، بلکه قواعد بازی را در سطح منطقه و جهان تغییر دهند. این پیروزی نمادی از آغاز فصلی نو در اقتدار ملی ایران است.