به گزارش اروم نیوز، زبانم نمی چرخد ، قلمم از نفس افتاده، هربار که یاد کردهام، به اسم خاص بود: یا خانم فاطمه زهرا (علیهاالسلام) حتی ذریه ات؛ غربت نشین تنهایی برادر، آنکه محراب آناهیتا در قم از او میراث میبرد، هربار خواستم نشد! جز اسم خاص یا خانم فاطمه معصومه؟! این غربت تمامی ندارد، آسمان عشق را چنان در آغوش کشیده که عارشان نشد: مولا را به مظلومیتش وعدالتش تحمل نکردند، جگر مجتبی را به زهر کینه دریدند، که سر خون خدا را به خونخواهی جاهلیت آذین نیزه کردند، که به ترس و کینه خورشیدهای این آسمان را جامه ابدیت پوشاندند نه مرگ. ابدیتر یوسف توست که عصر والعصر بیتاب حضور اوست و ظهور دلتنگ طلوع او.
غربتت تمام نیست، راستی کجا خفتهای؟! راستی یوسف تو، خورشید تو به دلتنگی، به دیدارتو، کجا طلوع می کند. این کدام خلوت است. مادر و فرزند.
گاهی اندیشیدهام که چرا یل امالبنین به انس تو چنین گرفتار بود، وقتی مولا آخرین دم که آماده سفر دیدار میشد، فرزندان تو را به حضور طلبید: فرزندان فاطمه بمانند و دیگران ازحضور خارج شوند! او سر به زیر افکند، او که فرزند تو نبود، یل امبنین به حرکت رو به سوی ترک حضور مولا کرد. مولا به آهنگ درآمد که عباس بمان! هنوز سر بلند نکرده بود که مولا به مهربانی خطاب کرد: گفتم همه فرزندان فاطمه. تو و حسین همسفرید و هم سرشت. حسین فاطمه را به برادر نسپارم به که بسپارم! چرا؟ این عمق از کجاست خانم؟!
روایت است که پیامیر اسلام به همراهی اصحاب و یاران از جنگی یا سفری به مدینه وارد شدند. طبق عادت، پیامبر گرامی اسلام اول به دیدار پاره تن خود شتافتند. نزدیک خانه ، چشم پیامبر بزرگواراسلام به سیمای خانه افتاد. پردهای منقش و گرانقیمت از در پنجره خانه نمایان بود. رسول خدا نزدیکترشده و وارد شدند. پاره تن رسول خدا، خانم فاطمه زهرا، از شادی حضور پدر لبریزند، اما پدر که متوجه زینتآلاتی که بر دست و پاره تنش شده است، بی مقدمه از خانه خارج می شود و به مسجد می رود. خانم فاطمه درماندند که چه شده است؟ آیا از من خطایی سر زده؟ مولا علی که ناظر ماجرا بود به همراهی سلمان فارسی و دیگر اصحاب به دنبال رسول خدا به سوی مسجد روان شدند.
سلمان فارسی و مولاعلی به مسجد درآمدند و در انتظار فرمایش رسول خدا در باب علت ماجرا ماندند. رسول خدا فرمودند: من پیامبر خدایم، روا نیست که مدعی ساده پوشی و ساده زیستی باشم و اطرافیان و کسانم طور دیگر در انظار مردمان دیده شوند. سلمان، به همراهی علی به خانه دخترم بروید و به او بگویید که اسباب نو و زیور آلات در خانه دخترمن چه می کند زمانی که همسایهاش نیازمند یک سرمایه برای کسب و کار هلال است. تا زمانی که آن اسباب و زیورآلات در خانه تو نمایان است، پدرت به آن خانه گام نخواهد گذاشت.
مولاعلی و سلمان فارسی به خانه خانم فاطمه رفتند. سلمان بیرون ماند و مولا علی وارد شد و حال ماجرا را گفت و اسباب و زیور آلات را جویا شد که از کجا آمدهاند؟ هدیه است یا خرید؟ خانم فاطمه پاسخ دادند: هیچ کدام! این اسباب و زیورآلات تنها یادگارو میراث مادرم خدیجه است. نمی دانستم پدر ناراحت خواهند شد والا …
مولا علی به پاسخ درآمد که رسول خدا می فرمایند که کسان و یاران من باید به سادگی و ساده زیستی سرکنند تا مردمان فقیر و نیازمند تصور نکنند که پیامبر خدا و نزدیکانش درزبان یک صورت دارند و درعمل صورت دیگری و فراموش مان نشود که مسؤلیت داریم. حالا برخیز تمام اسباب و زیورآلات را بیاور تا به سلمان تسلیم کنم که به فردی نیازمند برساند و خانم فاطمه چنین کرد.
مولاعلی حین تحویل گرفتن اسباب و زیورآلات خطاب به دخترعمو و همسرش چنین گفت: بمیرم برای کسی که تنها زینتش بی زینتی است، بمیرم برای فاطمهام. فاطمه بودن سخت است فاطمه من؟!
فاطمه بودن سخت است فاطمه من! سخت است پاره تن نبی مکرم اسلام بودن. همسر ولی خدا بودن. مادر غریب الغربا حسن مجتبی بودن. مادرخون خدا بودن. مادر شیرزن کربلا بودن. مادر شهادت بودن. مادر مهدی بودن. سیده نساء العالمین بودن. امابیها بودن برای پیامبرآخرالزمان. سخت است مادر آخرالزمان بودن. سخت است! سخت.
این سختی از آن است که تو پاکی ای مادرقیامت. تو دربرهوت رستاخیز در همهمه عریانی مخلوقات دو پا سراسر پوششی.
قسمتی از خطبه فدکیه خانم فاطمه زهرا (علیها السلام): «پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از (آلودگی) تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان شما و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری و عدل را موجب انسجام و تقویت دلها، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را موجب عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خونریزیها، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف (تهمت ناروای اخلاقی) را انگیزهای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند، پس “از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز درحال مسلمانی از دنیا نروید.” و خدا را در آنچه که شما را بدان امر میکند و آنچه که نهی میکند فرمان برداری کنید. زیرا تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند.»
انتهای پیام/