زینالعابدین بن العلامه میرزا محمد سلماسى از خواص اصحاب آیتاللَّه العظمى سید مهدى بحرالعلوم رحمهاللَّه و وکیل علامه قزوینى سید ابراهیم صاحب (ضوابط) در عماره سور سامرا و داراى کرامات و مکاشفات بسیاریست.
تاریخ تولد وی معلوم نیست ولی می دانیم که در سلماس زاده شده و پس از چندی همراه بیت پدرش عازم سامرا شد. وی به استناد کتب مختلف علم رجال جزو شاگردان برجسته عالم دینی آن زمان سید بحرالعلوم و محرم اسرار او بوده و بسیاری از کرامات سید بحرالعلوم را وی حکایت و روایت نموده است. زهد و تقوای ایشان به حدی بود که علیرغم کرامات و معلومات فراوان توجهی به اشتهار و معروفیت نداشته اند. وی بعدها به شهر نجف مهاجرت نمودند.
زینالعابدین بن العلامه میرزا محمد سلماسى دارای مکاشفات بسیاریست که علامهى نورى کمى از آن را در کتاب (دارالسلام) خود نقل نموده است و ما قسمتى از آن را در اینجا مىآوریم:
آن بزرگوار در شب یازدهم ذىالحجه ۱۲۶۶ ق در کاظمین (ع) وفات نموده و در صفه مقابل شیخ مفید علیهالرحمه مدفون گردیده است.
محدث نورى در ص ۲۶۵ کتاب دارالسلام گوید که مرحوم شیخ زینالعابدین سلماسى هیچ وقت در نزدش ذکر آغا محمدخان قاجار نمىشد مگر اینکه او را لعن کرده و بد مىگفت براى آن اعمال شنیعه از کشتار و غارتها و اسارتهاى او پس شبى در عالم خواب دید که از طرف در طوسى وارد صحن شریف علوى مىشود و خواست که کفش خود را کنده و داخل ایوان مقدس گردد ناگاه مردى را دید که بىمو و دندانهاى درازى داشت و او را مانع شد از وارد شدن و دست او را گرفت و آورد در مقابل بعضى از حجرات نزدیک باب خضراء و دید در حجره جماعتى در لباس و فرم سلاطین هستند و در آخر مجلس مردى کوتاهقد با ریش گرد فراوان نشسته است.
پس به وى گفت اى شیخ زین العابدین خداوند آمرزید کسى که از من کشنده تر و بدتر بود و اشاره به آن شخص کوتاه نمود و گفت این نادرشاه است.
پس براى چه مرا لعن مىکنى و فحش مىدهى.
پس نادرشاه سر خود را از حجره بیرون کرده و گفت آغا محمد خان تا کى دست از شوخى خود برنمىدارى واگذار شیخ را برود عقب کارش او شقاوت و درندگى ما را دیده و اعمال شنیعه ما را شنیده ولى رحمت واسعه خدا و وسعت میدان عطوفت و مهر امیرالمؤمنین (ع) را ندیده.
پس شیخ از خواب بیدار شده و بعد از این نمىگذاشت از در مقبره آغا محمد مگر اینکه فاتحه خوانده و طلب رحمت براى او مىکرد.
تشرف سلماسى بلقاء الحجه (ع)
محدث نورى در کتاب دارالسلام ص ۲۶۴ گوید:
براى من حکایت کرد آقا محمد مجاور مشهد عسکریین از مادرش و او از صالحات عابدات بود گفت من در سرداب شریف بودم با خانواده مرحوم شیخ زینالعابدین در روز جمعه و او دعاء ندبه مىخواند و ما با او مىخواندیم و او گریه مىکرد گریه شخص محزون و ناله مىکرد ناله شخص مبتلا و بیچاره و ما با گریه او گریه مىکردیم و کس دیگرى با ما نبود که ناگاه بوى خوشى در سرداب منتشر شد و فضا را پر نمود و ما دعاء خود را به پایان رسانیدیم و چون به خانه برگشتیم از مرحوم سلماسى از آن عطر و بوى خوش پرسیدیم.
فرمود تو را به این سؤال چه و جواب مرا نداد و کتمان نمود.
نگارنده گوید هیچ بعید نیست که مرحوم شیخ زینالعابدین سلماسى هم مانند استادش علامه بحرالعلوم به این فیض رسیده باشد چون ناقل تشرفهاى مرحوم بحرالعلوم خود آن بزرگوار مىباشد و مرحوم سلماسى با آن زهد و تقوا و علم و عمل از مرحوم شیخ زاهد عابد صالح حاج شیخ محمد شوشترى کوفى معاصر ما کمتر نبوده
پاره ای از آثار وی عبارتند از:
۱- رساله در جواب آقا میرزا محمد اسماعیل سلماسی: این رساله در پاسخ به سئوالات فقهی نامبرده در ۲۲۵۰ بیت عربی در ۲۳ رمضان ۱۳۲۶هجری قمری نوشته شده است.
۲- شرح حدیث فقه نبوی
۳-رساله در جواب آقا محمد اسمعیل سلماسی: این رساله در جواب سوال نامبرده از علامه زین العابدین سلماسی در ۴۰۰۰ بیت عربی در تاریخ ۱۰ ذی القعده سال ۱۳۲۸ هجری قمری نوشته شده است.
۴- هفتاد مسئله : این کتاب در جواب سئوال آقای شیخ محمد حسن ثقه العلماء سلماسی در قالب هفتاد سوال نوشته شده است.این کتاب در تاریخ ۴ صفر ۱۳۳۱ هجری قمری در قالب هشت هزارودویست بیت نوشته شده است.
دوتن از فرزندان وی میرزا محمدباقر و میرزا اسماعیل سلماسی از معاریف عصر خود بوده اند. علامه زین العابدین سلماسی در شب یازدهم سال ۱۲۶۶ هجری قمری در کاظمین وفات نموده و در صفه مقابل شیخ مفید دفن گردیدند.
منبع:آذرپیام