• امروز : دوشنبه - ۶ مرداد - ۱۴۰۴
  • برابر با : 3 - صفر - 1447
  • برابر با : Monday - 28 July - 2025

روایت دیدار با خانواده شهید “واحد حکمت” در آستانه عید فطر

  • کد خبر : 259235
  • ۱۵ تیر ۱۳۹۵ - ۰:۰۰

فرمانده سپاه شهداء استان آذربایجان غربی و تعدادی از سران عشایر اورمیه در آستانه عید سعید فطر با خانواده شهید حکمت در نقده دیدار کردند. به گزارش اروم نیوز به نقل از سولدوز خبر، روز گذشته فرمانده سپاه شهدای استان آذربایجان غربی به همراه تعدادی از سران عشایر اورمیه به منزل شهید “واحد حکمت” در […]

فرمانده سپاه شهداء استان آذربایجان غربی و تعدادی از سران عشایر اورمیه در آستانه عید سعید فطر با خانواده شهید حکمت در نقده دیدار کردند.

به گزارش اروم نیوز به نقل از سولدوز خبر، روز گذشته فرمانده سپاه شهدای استان آذربایجان غربی به همراه تعدادی از سران عشایر اورمیه به منزل شهید “واحد حکمت” در روستای توپوزآباد نقده رفتند تا در آستانه عید سعید فطر، کمی از آلام خانواده شهید بکاهند.

سردار عابدین خرّم که در جریان سرکوب ضدانقلاب در روستای قره سقّل حضور داشت و از نزدیک شاهد اصابت گلوله و شهادت مظلومانه این شهید جوان بود با یادآوری عظمت شهادت در نزد خداوند، شهید چمران را نمونه انسان تحصیلکرده و شهادت طلبی دانست که تمام دانشش را در راه بندگی خدا و اعتلای نام خداوند صرف کرد و سر انجام به آروزیش رسید.

وی نحوه شهادت “واحد حکمت” را چنین توصیف کرد: من رزمندگان زیادی را میشناسم که سال ها در میدان های نبرد جنگیدند اما یک خراش هم برنداشتند اما وقتی خداوند مشتری بنده ای پاک و مطهر می شود زود او را نزد خودش میخواند مثل شهید مخترع و مبتکر واحد حکمت که به محض ورود به منطقه و در حال مقابله با ناجوانمردان تروریست مظلومانه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شهید شد.

 

از شهید واحد حکمت پسری زیبا و شیرین زبان به نام ابوالفضل به یادگار مانده که آینه آه و حسرت همسر، مادر و پدر شهید است.

ابوالفضل به زحمت ۵ سالش می شود در همان بدو ورود دم در میدود و ما را با چشمان کنجکاو نظاره می کند و انگار در میان آن همه مرد سبزپوش پاسدار به دنبال نگاه آشنای بابا بود.

وقتی سردار متوجه ابوالفضل می شود او را با احترام به آغوش می گیرد و نامش را می پرسد و ابوالفضل چندین بار نامش تکرار می کند: “ابوالفضل، ابوالفضل، اسمم ابوالفضل است.”

 

 

وقتی از برادر شهید واحد حکمت پرسیدم که “ابوالفضل” چقدر بهانه پدر را می گیرد جوابی عجیب و آشنا داد. او گفت: “باور کنید در این مدت طوری رفتار کرده است که انگار بابایش همیشه پیشش است و می گوید بابای من شهید شده رفته پیش خدا”

 

یکی از پاسداران می گفت: خانه هر کدام از خانواده شهداء که می رویم همین روحیه را دارند اصلا انگار خداوند مخصوصا حکمت و معرفتی به این ها عطا می کند که وقتی سخن می گویند همه اش معرفت و صبر است.

 

نگاه های معصومانه ابوالفضل رهایم نمی کند همانطور که آرام در بغل عمویش نشسته بود عکسی از او گرفتم.

پدر شهید حکمت هر از گاهی ناخودآگاه هقّی می زند و معلوم است که درونش آتشفشانی خاموش نشدنی است.

 

عرض تسلیت تمام می شود و میهمانان بلند می شوند که بروند. وقتی همه رفتند برگشتم به سمت در و ابوالفضل را دیدم که با نگاه پاک و پرسشگرش ما را بدرقه می کرد.

 

خداحافظ ابوالفضل حکمت، حالا که فرزند شهید شدی مراقب زخم زبان هایی که فردا می خوری باش، مراقب همان ها که وقتی نمی توانند به موفقیتی برسند تو را بهانه خواهند کرد که حقشان را خوردی، همان ها که وقتی پز روشنفکریشان گل می کند اول به تو حمله خواهند کرد تا وجدان خفته شان آرام بگیرد.

خداحافظت باشد پسر.

 

انتهای پیام/

 

لینک کوتاه : https://oroumnews.ir/?p=259235

برچسب ها

ثبت دیدگاه

در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.