به گزارش اروم نیوز، برخلاف نظر بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان مسائل سیاسی و انتخاباتی که اصولگرایان را بازنده انتخابات می دانند باید اذعان کرد در ایندوره، نه تنها اصولگرایان شکست نخوردند بلکه فارغ از نتیجه، درنگاه حزبی و جناحی برنده انتخابات بودند.
استارت رقابت برمبنای تحزب در ایران، تقریبا از اوایل انقلاب در انتخابات جای پایی برای خود ایجاد می کرد ولی تقریبا در اثنای رقابت برای تصاحب کرسی های دوره هفتم مجلس شورای اسلامی و براساس اتفاقات دوره ششم، رقابت براساس گفتمان استارت زده شد ولی باید اعتراف کرد که از لحاظ شکلی نتوانست نمود عینی داشته باشد.
در رقابت برای پاستور نشینی سال ۸۴ و برای جبران شکست سنگین سال ۷۶ جریان اصولگرایی با دو کاندیدا وارد میدان رقابت شد محمود احمدی نژاد و محمد باقرقالیباف که از بین این دو کاندیدا محمود احمدی نژاد بواسطه انتخاب پایگاه اجتماعی در بین اقشار محروم و مستضعف توانست نهمین مستاجر پاستور شود ولی متاسفانه بدلایلی که در بخش آسیب شناسی های انتخاباتی بعدا به آنها خواهیم پرداخت، نتوانست لیدر خوبی برای اجماع اصولگرایان باشد که در این راستا برای روشن شدن این عدم موفقیت به این نکته بسنده می کنیم ” ایجاد حلقه فردی و عدم توجه به اصول مدیریت اقتضائی در تصمیم گیری و سیاستگذاری برای هدایت جریان عامل اصلی این مهم بود” که باید اعتراف کرد علی رغم گذشت ۱۲ سال از این تجربه و پشت سر گذاشتن ۶ دوره انتخابات، همین ضعف به شکل دیگری در بین تصمیم سازان جریان اصولگرایی به نوع دیگری وجود دارد.
در مقابل جریان اصلاح طلبی از همین نقطه ضعف برای جذب عمومی و گسترش و توسعه پایگاه اجتماعی نهایت استفاده را بُرد و با رعایت اصول اقتضائی در مدیریت و هدایت تصمیم سازی در تصمیم گیری ها توانست بدنه اجتماعی خود را تقویت کند و در سال ۹۲ و ۹۴ براساس اصول متعارف جریانات سیاسی در صحنه رقابت حاضر شود، ازاینرو توانست نتیجه انتخابات را بنفع خود تغییر دهد.
نبود لیدر هدایتی برای تصمیم سازی جریان اصولگرایی، زمینه ای شد قبل از انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، با تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلابی بتواند با تمام ظرفیت های موجود جریان و استراتژی رقابت گفتمانی برای نیل به لیدری جریان وارد عرصه رقابت شود که عملا بانیم نگاهی به ائتلاف ها و تصمیمات اقتضائی جمنا در بُعد سیاسی، این موضوع قابل حصول هست.
نکته مهمی که شاید در اکثر تحلیل های انتخاباتی مغفول ماند، خلا رجل تصمیم ساز در دوجریان سیاسی کشور بعد از برگزاری دوازده دوره انتخابات ریاست جمهوری بود که از حصارکشی در حلقه های تصمیم گیری و عدم اعتماد به شایستگی ها و از همه مهمتر افتراق در بُعد انتخاب پایگاه اجتماعی رجال سیاسی بود که قیاس پایگاه اجتماعی محمود احمدی نژاد و حسن روحانی مبیّن این موضوع است.
از اینرو حال که هردو جریان سیاسی کشور اصلاح طلب و اصول گرا موفق شده اند رقابت بر پایه گفتمان را در انتخابات پیاده نمایند و ازطرفی جریان اصول گرا بعداز ۱۲ سال موفق شد لیدری برای هدایت و اتحاد نیروهای خودِ جریان، با پایگاه ۱۶ میلیونی انتخاب نماید، بهتر است برای حفظ و ثبات این پایگاه حصارهای تصمیم سازی جریان را برداشته و امکان بروز شایستگی و حمایت از شایستگان و عدم قضاوت براساس ظاهر و اعتماد به نیروهای تازه نفس جریان در فاصله باقی مانده به انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰، شاهد بروز استعدادهای پنهان شایستگان و گسترش و توسعه پایگاه های اجتماعی با بروزرسانی نگاه و رعایت اصول اقتضائی مدیریتی در نزد تصمیم گیران جریان باشیم.
علی مصطفی زادگان