به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «اروم نیوز»، دانشجوی بسیجی شهید «سعید خیرآبادی» دهم مهر سال ۱۳۴۴ در ارومیه متولد شد.
وارد مدرسه شد و دبستان و راهنمایی را با موفقیت به پایان رسانید. به علت علاقه زیاد به علوم و فنون برق و الکترونیک به هنرستان راه یافت و همزمان با ادامه تحصیل به فعالیتهای انقلابی مشغول شد.
عضو مؤثر انجمن اسلامی مدرسه بود و بهعنوان بسیجی در مسجد منتظران مهدی فعالیت میکرد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. بعد از آغاز جنگ تحمیلی، اولین بار در سال ۱۳۶۱ در سن ۱۷ سالگی قدم به عرصه جهاد و نبرد در میدانهای کربلای جنوب نهاد. سال ۱۳۶۳ رسماً به صف پرتوان سپاه پیوست و معاونت فرمانده گروهان حضرت قائم (عج) را عهدهدار شد.
همزمان با این فعالیتهای وقفهناپذیر به درس و تحصیل ادامه داد و در رشته ریاضی دانشگاه ارومیه قبول شد، ولی عشق و علاقه به جهاد و میهن اسلامی او را از تحصیل بازداشت. بعد از عمری جهاد در راه تحقق اهداف عالیه انقلاب اسلامی و حفظ حدود و ثغور کشور و دفاع از نوامیس ملی و اسلامی، سرانجام سوم بهمن سال ۶۶ در منطقه ماووت عراق در عملیات بیتالمقدس ۲ بر اثر اصابت ترکش دشمن بعثی به کاروان شهیدان ملحق شد و خونین بال به دیدار حق شتافت.
وصیتنامه شهید:
زمانی میرسد که دیگر وقت رفتن است. رفتن بس متعالی. آری دیگر وقتی نیست. باید رفت تا به ارزشها رسید و باارزش رفت تا ارزش رفتن مشخص شود که راه دین و مکتب و راه حق تعالی چنین ارزشی دارد. ارزش هر کس بیشتر از دارائی اموال اوست و این ارزش بخشیدن به خود در مقابل اموال از نظر عقلی درست بوده و هیچ اشکالی ندارد.
ولی ارزش مهمتر آن است که به دین و مکتب و حق سبحان باید قائل شد و خود را در مقابل آنها بیارزش شمرد. این زمانی میسر میشود که در چنین مواقعی که رهبر عزیز مسئله جنگ و دفاع مقدس را مطرح میکند، دیگر جایی برای مسائل بعدی نمیماند. این که عدهای میگویند من مسئول فلان جا هستم، نمیگذارند در جنگ شرکت کنم یا اینکه میگویند من در فلان جا کار میکنم یا من درسم چه میشود؟
اینها باید بگویند که چون بنده مسئول فلان جا هستم نمیآیم و یا بگوئید که چون من در فلان جا کار میکنم نمیآیم یا مسائل درس و دانشگاه که آیا آینده مملکت چه میشود یا وضع جامعه ما هنوز طوری است که حجاب کاملاً رعایت نمیشود.
آقای عزیز در اینجا باید بگویم که آنها به من و یا شما مربوط نمیشود و رهبر و مرجع تقلید ما میگویند جنگ. پس مسئله باید حل شده باشد. شمایی که اشکالتراشی میکنید، بدون ریا بگوئید که ما به جبهه و جنگ نمیآییم. چرا بهاصطلاح نق میزنید و بهانه میآورید.
کسی که به شما زور نگفته است. اگر دقت کنید تمام این مسائل به نظر ساده، فکر من و شما نیست. توطئهای است که در جامعه ما طرحریزی شده است تا ما را از اطاعت کامل و بیقید و شرط رهبری و ولایت مانع شوند و به غیر از این دیگر چیزی نمیتواند باشد.
یا اینکه میگویند خانواده ما چه میشود. من سرپرست خانوادهام هستم. اگر بروم به جبهه، آن وقت سرپرستی بچههای ما به عهده چه کسی است. باید اینجا گفت: «شما چهکاره هستید. مگر خدا روزی بندگانش را نمیدهد و سرپرستی نمیکند. یا غیر از این است».
ممکن است ایمان من و شما اینها را قبول نکند. مثالی ساده بزنم. مگر خانواده امام حسین (ع) از خانواده شما کمارزشتر هستند. ایشان امام بودند، آن بلاها به سرشان آمد. شما باید بیشتر از آن را تحمل کنید.
خلاصه بگویم تقاضای بنده از شما این است که بهانه نیاورید و صاف و پوستکنده بگوئید که اسلحه آنها را بردارید. در مکتب ما که همان مکتب رشد پیدا کرده با خون است، منطق خیلی خوبی داریم که میگوید: «هر پرچمی از دست سرداری بیفتد، سردار دیگر آن را برداشته و به میدان میرود».
پس به میدان بیایید و این پرچمهای به خون آغشته را که بر زمین افتادهاند، بردارید و راه این شهیدان را ادامه دهید.
در هر کجا که باشید، روزی ملکالموت به سراغتان میآید. قدم بردارید و عاشقانه بهسوی حق تعالی پر کشید. آنقدر جهاد کنید تا اجر جهاد را که همان شهادت است، بگیرید و برای شهادت نیز جهاد نکنید.
انتهای خبر/