یک کارشناس مسائل فرهنگی اظهار داشت: اگر ما با دید تک بعدی به وضعیت جامعه نگاه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که وضعیت جامعه مناسب نیست .
به گزارش سرویس اجتماعی اروم نیوز
یک کارشناس مسائل فرهنگی اظهار داشت: اگر ما با دید تک بعدی به وضعیت جامعه نگاه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که وضعیت جامعه مناسب نیست اما اگر نگاه ما به جامعه به صورت پلکانی باشد در می یابیم که نسبت به گذشته رشد پیدا کرده ایم ولی نسبت به آینده و موقعیت مطلوب فاصله زیادی داریم.
سعید کرمی دارای لیسانس حقوق از دانشگاه تهران، فقه و حقوق از دانشگاه عالی شهید مطهری، فوق لیسانس حقوق جزا و جامعه شناسی از دانشگاه آزاد اسلامی است. وی در حال حاضر قائم مقام و معاونت مطالعات کاربردی کانون اندیشه جوان است وبه بررسی و تحلیل اوضاع فرهنگی کشور و ارزیابی عملکرد دولت در حوزه فرهنگ پرداخته که در ادامه مشروح این گفتگو آمده است.
در حال حاضر روند حرکتی جامعه ما به سمت جامعه دینی است یا به سمت جدایی از دین؟
واقعیت این است که در حوزه فرهنگ به طور کلی نمی شود جواب صریحی را بیان کرد و لیکن می شود جامعه را از لحاظ فرهنگی با چند مدل نگاه کرد: مدل اول بررسی وضعیت فرهنگی جامعه نسبت به قبل از انقلاب اسلامی، مدل دوم مقایسه وضعیت فرهنگی ما نسبت به جوامع غربی و حتی کشورهای منطقه، مدل سوم وضعیت فرهنگی ما نسبت به جهان اسلام و مدل آخر بررسی وضعیت فرهنگی ما در مقایسه با جامعه مطلوب که در آن تمدن اسلامی به بالندگی خاص خودش رسیده است.
واقعیت این است که وضعیت فرهنگی ما نسبت به قبل از وقوع نهضت بزرگ اسلامی و همچنین نسبت به کشورهای منطقه و نسبت به غرب (در مقام انیدشه ای آن)، دارای وضعیت نسبتا خوبی است. اما وضعیت فرهنگی ما نسبت به شرایط ایده آل اسلامی فاصله نسبتا زیادی دارد و در حقیقت جامعه در حوزه فرهنگ در حال پیش رفتن است و درحال پسرفت نیست. نمادهای آن هم در مسائلی نظیر اعتکاف ها، مراسمات و هیئات مذهبی، اعتکاف ها و ایام الله ها می توان مشاهده کرد. و زمانی که ما همه این موارد را در کنار هم قرار بدهیم می توان نگاه امیدوارانه ای نسبت به این حوزه داشت. اما اگر بخواهیم با جامعه مطلوب مقایسه کنیم، به تعبیر ائمه معصومین جامعه مطلوب زمانی رخ می دهد که عقول بشر رشد پیدا کند و به تعبیر احادیث، آن معدن هایی که اعم ازمعادن طلا یا نقره در درون هر شخصی از انسان هاست، شکوفا شود. و این یعنی عقل بشر رشد پیدا بکند.
به تعبیر آقای جوادی آملی، جامعه ای که دو ویژگی مهم داشته باشد، جامعه رشد یافته است: یکی اینکه جامعه عدالت خواه باشد و عدل به عنوان یک شاخص برتر برای آن باشد و دیگری اینکه عقلانیت در آن جامعه رشد پیدا کرده باشد.
به هر حال اگر بخواهیم در همین کلیت وضعیت فرهنگی جامعه را بررسی کنیم می توانیم بگوییم که هرچند وضعیت فرهنگی ما مطلوب نیست اما منحط هم نیست، بلکه یک جامعه دینی است که در آن رشد و بالندگی و کمال، مراحل تکاملی خودش را طی می کند و به تعبیری می توان گفت یک سیرورت در آن اتفاق فتاده است و ان سیرورت، شدن به سمت کمال است نه به سمت رذایل اخلاقی.
به نظر می رسد که در جامعه ۳ گروه وجود دارند: ۱ افراد مذهبی و پایبند به اصول فرهنگی و مذهبی ۲- افرادی که کاملا غیر دینی هستند و هیچ تعهدی نسبت به فرهنگ و دین ندارند ۳- افرادی که در درون و خلوت خود پایبند به ارزش های دینی و فرهنگی هستند اما در ظاهر و جلوه بیرونی تمایلی به ارائه چهره ای مذهبی از خود ندارند. علل شکل گیری دسته سوم چه چیز هایی است؟
ما یک سری مششکلاتی در سطح اجتماع داریم و ندیده انگاشتن اینها منجر به یک برنامه ریزی غیر صحیح می شود. به طور مثال امروزه یک سری پدیده های نامبارکی در جامعه ما وجود دارد، مانند پدیده افزایش طلاق یا موضوع اعتیاد که ما باید برای این گونه مسائل فکر کنیم، کارهای پژوهشی انجام دهیم و باید مشخص شود که چرا این گونه پدیده ها در حال افزایش است و این گونه مسائل با توصیه و مطرح کردن مباحث کلی قابل حل نیستند.
وقتی جامعه را از لحاظ فرهنگی تحلیل می کنند عمدتا باید به مبانی آن جامعه رجوع کرد و باید بطن جامعه را مورد بررسی قرار داد. اگر ما بخواهیم در تحلیل فرهنگی یک قشر خاص و یا یک منطقه جغرافیایی خاص را فقط در نظر بگیریم، آن تحلیل قطعا تحلیل کمک کننده ای نیست. ما باید در یک بازه زمانی نگاه مردم را در نظر بگیریم و بررسی کنیم که آیا سواد فرهنگی مردم رشد کرده است یا نه؟ آیا علاقه مردم( به مفهوم توده های مردم) نسبت به آموزه های دینی افزایش پیدا کرده است یا نه؟ آیا علاقه به مظاهر تمدن در جامعه رشد کرده است یا نه؟ اینها را باید به عنوان شاخص در نظر گرفت و بعد وضعیت فرهنگی را مورد تحلیل قرار داد؛ بر همین اساس من شخصا نگاه منفی به وضعیت فرهنگی جامعه ندارم.
ممکن است یک عده ای مطرح کنند که جامعه ما از ذهنیت و عقبه تاریخی خود فاصله گرفته است، اما من معتقدم که این واقعیت نیست. به هر صورت ما چیزهایی داریم تحت عنوان مد و زیبایی های ظاهری و یک جوان ممکن است به این گونه مسائل علاقه مند باشد و نمی توان گفت صرف اینکه اگر وضعیت ظاهری فردی براساس مد بود، فردی دینمدار نیست. در حال حاضر اگر ما بخواهیم درصد ورودی هایمان به حوزه های علمیه را با ورودی های ۳۰ یا ۴۰ سال قبل مقایسه کنیم متوجه می شویم که رشد پیدا کرده است و اینها نشان می دهد که ما جامعه ای در حال گذار هستیم و همچنین نشان می دهد که در گذر زمان علاقه مندی مردم نسبت به مذهب بیشتر شده است. همچنین اگر ما در فضای مجازی بررسی کنیم متوجه می شویم که در مقابل فضاهای آلوده، صدها هزار فضای مثبت و خوب هم وجود دارد.
بنابراین اگر ما با نگاه تک بعدی به وضعیت جامعه نگاه کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که وضعیت جامعه مناسب نیست اما اگر نگاه ما به جامعه به صورت پلکانی باشد در می یابیم که نسبت به گذشته رشد پیدا کرده ایم ولی نسبت به آینده و موقعیت مطلوب فاصله زیادی داریم.
ما باید تلاش زیادی در خصوص معرفت دینی داشته باشیم و جامعه ما باید فاصله اش را با معرفت دینی کمتر کند. باید در خصوص شبهات جدی ای که در حوزه نظام دینی و مذهب ما وجود دارد پاسخ های مناسبی پیدا کرد و باید حضور ما در این عرصه ها خیلی جدی باشد. این حضور هم باید به صورت فکری، هم قلمی و نوشتاری، هم مناظره ای و هم حضور رسانه ای نظیر فیلم و سریال باشد.
می توان گفت برای بررسی این موضوع دو ساحت وجود دارد که نباید با هم خلط شوند؛ یک ساحت این است که ما باید براساس امکانات و منابعی که داریم، حرکت های جدیدی را ساماندهی کنیم و دوم اینکه وضعیت فرهنگی ما نسبت به آن چهار حوزه ای که ذکر شد، جایگاهش بررسی شود. مضافا اینکه در هر جامعه بر اساس اقتضائات نسلی ای که دارد ممکن است برخی مباحث برجسته تر شود و تغییراتی را بوجود بیاورد و ممکن است این تغییرات به مذاق شخصی که سنتی به مسائل نگاه می کند، خوش نیاید و جوان امروزی را با ویژگی های فعلی نپذیرد.
مسأله دیگر این است که دشمن هم بیکار نیست و نمی توانیم نسبت به همه موضوعات نگاه خوشبینانه داشته باشیم و قطعا دشمن در حال کار کردن است و نهاد های فرهنگی ما هم با همه تکثری که دارند باید در نوع استراتژی، تاکتیک ها و نوع نمادسازی هایشان تلاش های ویژه ای داشته باشند.
در مجموع می توان این گونه نتیجه گیری کرد که ما با دو سطح از جامعه روبرو هستیم، یک سطح نخبگانی و یک سطح هم عموم و توده های مردم. در سطح نخبگانی چیزی که می تواند آفت باشد مباحث معرفت شناسی و فکری و دگردیسی و دگراندیشی در این حوزه ها است و در سطح توده ای هم، نماد های عمومی، شخصیت های عمومی و ستاره های عمومی می توانند الگوهایی باشند برای مردم که الزاما هم الگوهای منفی نیستند بلکه این الگوها می توانند علایق و دغده های فرد را تشکیل بدهند و این علایق و دغدغه های فرد هم می تواند مثبت و هم می تواند منفی باشد.
جامعه ما جمعیت جوانی دارد. آیا ما توانستیم پایه های فکری و عملی مناسبی( مطابق با فرهنگ ایرانی و اسلامی) را برای جوانان فراهم کنیم تا بتوانند انتخاب مناسبی داشته باشند؟
یک تحلیل غلطی که وجود دارد این است که عده ای تصور می کنند وقتی که ما انقلاب کردیم یعنی دیگر همه چیز در حال دینی شدن و انقلابی شدن است. شاید دست اندکاران دولتی و حکومتی به دلیل اینکه پایه و مبنای جامعه ما را مردم متدین و مذهبی تشکیل داده اند، کمتر تلاش کرده اند که مردم را در حوزه فرهنگ تقویت کنند و به طور مثال در طول یک سال، ما چقدر برنامه های منسجم و قوی در تلویزیون شاهد هستیم؟ و چند شبکه به طور هماهنگ، مسائل اجتماعی و فرهنگی ما را به طور عمیق پوشش می دهند؟ در نتیجه ما شاهدیم که اینگونه نقصها وجود دارد و ما باید در این دهه چهارم انقلاب به طور جدی با این گونه مسائل برخورد کنیم. در گذشته یک رسانهای وجود داشت به نام منبر و مسجد که ذهن جوانها را تغذیه میکرد اما امروز این رسانه ها بسیار متکثر شده اند و ما باید از ظرفیت همه رسانه های موجود استفاده کنیم.
من به عنوان یک شخصی که در فضای دانشگاه، فعالت می کنم. وقتی با تشکل های دانشجویی صحبت می کنم، متوجه می شوم که هنوز نتوانسته ایم یک مدل مطلوب را ارائه دهیم و هنوز سبک زندگی به سطح مطلوب خودش نرسیده است و در این سبک زندگی، هم از سنت های ما به وفور یافت می شود و هم نشانه هایی از مظاهر تکنولوژیک و غیر تکنولوژیک غرب در آن وجود دارد و در واقع یک ملغمه ای از این دو است. این نشان می دهد که ما در بیان شاخص های فرهنگی و در بیان الگوهای فرهنگی که قابلیت بهره برداری داشته باشند کمتر موفق بوده ایم. به طور مثال در غرب با یک مؤلفه دهها فیلم ساخته می شود ولی ما در اسلام که مبتنی بر عقلانیت است و به عنوان نمونه، زمانی که اصول کافی را مطالعه می کنیم ملاحضه می کنیم که در ابتدا راجع به تفکر و تعقل توضیح داده است؛ چقدر فیلم تولید کرده ایم که مبتنی باشد بر این گزاره؟ موضوعاتی داریم در آیین مذهبی مان تحت عنوان تولی به معنی دوست داشتن مردم و کمک کردن به مردم و این ها آموزه هایی هستند که سبک زندگی ما را تشکیل می دهند ولی ما در مقابل چقدر از این موضوعات در تولیدات فرهنگی مان استفاده کردیم؟ درواقع این حوزه بسیار مظلوم واقع شده است و تولیدات ما براساس آموزه های دینی ما بسیار کم و نادر است و در نتیجه ما باید یک استراتژی چند بعدی و چند سطحی را در نظر بگیریم که هم شامل مقولات تفکری و مبنایی باشد، هم شامل نماد ها و الگوها باشد، هم شامل حوزه های رفتاری و عملکردی باشد و با اتخاذ این رویکرد هم بینش را تقویت می کند، هم روش ها را اصلاح می کند و هم در رفتار تجلی پیدا می کند و این مستلزم یک کار منسجم است.
به نظر می رسد یکی از مشکلات این است که دستگاه های فرهنگی خیلی متکثرند، البته تکثر دستگاه های فرهنگی نامطلوب نیست اما مأموریت ها و حیطه کاری آنها نباید متداخل در یکدیگر باشد و هر کدام باید مأموریت خاصی را به عهده بگیرند تا در نهایت قابلیت اندازه گیری در حوزه فرهنگ اتفاق بیفتد.
در کل می توانیم بگوییم که در حال حاضر ما تعداد بیشماری جوان متدین، متعهد و انقلابی داریم که در ۲۰، ۳۰ سال گذشته نداشتیم. درحال حاضر ما جوانانی داریم که در عرصه هایی نظیر انیمیشن سازی، مستندسازی، عکاسی و فضای رسانه ای تولیدات خوبی داشته اند که ما در گذشته به ندرت داشتیم و همه اینها نشان می دهد که ما رشد کردیم اما با ضعف ها و تنبلی هایی( ارثیه زمان قاجاریه) هم از درون دچار هستیم و همچنین دشمن هم با برنامه ریزی و قدرت در حال کار کردن از بیرون است که باید از طریق برنامه ریزی و تدبیر در جهت رفع آنها کوشید.
یک ادبیات و حرف بزرگی را انقلاب اسلامی و امام بوجود آورد، که قبل از آن در طول تاریخ اصلا وجود نداشته است و آن این است که “ما می توانیم بدون تکیه بر ایادی شرق و غرب” حرف جدید و ادبیات تازه ای را تولید کنیم و قطعا این نوع ادبیات خروجی های فراوان و فراتر از انتظار داشته است به عنوان نمونه در حوزه های سلامت، دانش وتولید علم و عمران و ساخت و ساز، اتفاقات بزرگی رخ داده است که قطعا متکی بر ابعاد فرهنگی ماست. و در حقیقت هرگاه که حوزه فرهنگ ما قوی تر بوده است نتیجتا در حوزه سیاست و بین الملل نیز موفق تر بوده ایم.
دولت فعلی به عنوان یک نهاد برنامه ریز و تصمیم گیر چه رویکردی را نسبت به فرهنگ اتخاذ کرده است؟
مشکلی که در این حوزه وجود دارد در حوزه معرفت شناختی است. عده ای معتقدند که اگر دولت در مسائل فرهنگ و دین ورود داشته باشد، دین و فرهنگ دولتی می شود. اما اساسا این تفکر اشتباه است بدلیل اینکه مگر امکان دارد که دولت نسبت به فرهنگ که به معنای توده های مردم است بی تفاوت باشد؟
چطور است که ما در حوزه سیاست می گوییم “مردم” اما در حوزه فرهنگ نباید بگوییم “مردم”؟ یعنی ما در حوزه سیاسی و انتخابات یک شاخص ها و شرایطی( بایدها و نبایدها) داریم، اما در حوزه فرهنگ نباید این شاخص ها را داشته باشیم؟
چرا در حوزه اقتصاد دولت دخالت می کند ولی در حوزه فرهنگ نمی خواهد دخالت کند؟
بنابراین این نوع برخورد ناشی از اشتباه نگرشی است و این طور نیست که دولت بتواند نسبت به موضوع فرهنگ بی تفاوت باشد. چرا که بی تفاوتی دولت نسبت به فرهنگ موجب آسیب رسیدن به حوزه های سیاست و اقتصاد نیز می شود و در واقع همه حوزه ها را آسیب پذیر می کند. از این جهت دولت می تواند نقش سیاست گذار داشته باشد.
قانون اساسی که یک میثاق ملی است و همه ان را قبول دارند، نقش دولت در حوزه فرهنگ را به طور صریح بیان کرده است. به این ترتیب که دولت باید در حوزه فرهنگ زمینه ها و بسترهای رشد مادی و معنوی جامعه را که همان فضیلت های اخلاقی هستند، فراهم کند. و این بسترها فراهم نمی شود مگر اینکه دولت نقش یک سیاست گذار قوی و همچنین نقش یک نظارت کننده قوی و فعال را ایفا کند.
من اخیرا یک مقاله ای را که در یکی از نشریات خارج از کشور چاپ شده است مطالعه می کردم، که دراین مقاله وظیفه دولت را اینگونه بیان می کند: “دولت باید حق گناه نکردن را برای مردم فراهم کند” و این مطلب همانی است که در قانون اساسی ما نیز آمده است.
در قانون اساسی ما، اصول متعددی به این موضوع اختصاص داده شده است. همچنین در مقدمه قانون اساسی که مبانی قانون اساسی را بیان کرده است به طور واضح و مفصل به این موضوع پرداخته است.
درنتیجه این تفکر که اگر دولت در موضوعات فرهنگی و دینی دخالت کند، دین و فرهنگ دولتی می شود اشتباه است و براساس قانون اساسی نقش مردم و دولت کاملا مشخص شده است و وظیفه دولت، سیاست گذاری و نظارت است.
دانا