به گزارش اروم نیوز، سرگذشت قهرمانان جانباز و معلول، داستان انسانهایی است که در سکوت، تنها به قله قهرمانی فکر کردند و برای رسیدن به آن از مسیرهای پرسنگلاخ عبور کرده و پرچم ۳رنگ ایران را بر فراز قلهها به اهتزاز درآوردند. کاروان ورزشی جانبازان و معلولان کشورمان سالهاست که در رقابتهای مهم بینالمللی نام کشور ایران را پرآوازه میکند و ورزشکاران جانباز و معلول مدالهای رنگارنگ را بر گردن میآویزند. روحیه سلحشوری بسیاری از آنها از دوران دفاعمقدس به جا مانده چنانکه رهبرمعظم انقلاب در یکی از دیدارها با این عزیزان فرمودند: «عامل اصلی موفقیتهای چشمگیر و افتخارات ورزشکاران جانباز و معلول در میدانهای ورزشی، با وجود نقص جسمانی، وجود غیرت دینی و انقلابی در کنار آمادگیهای دیگر است». یکی از این دلاورمردان، قویترین معلول جهان، مردی است که در نخستین روز از فروردین سال ۶۷ در ۷۰کیلومتری ارومیه در شهر مرزی و کردنشین اشنویه بهدنیا آمد.
نامش را سیامند گذاشتند؛ کودکی که معلوم شد از ناحیه پا دچار معلولیت است و پاهای نحیفش تحمل وزن سنگین بالاتنهاش را ندارند. وقتی بزرگ شد، خود و خانوادهاش تصور نمیکردند روزگاری به قویترین مرد معلول دنیا تبدیل شود. سیامند رحمان جوان ۲۶ساله ورزشکار پرافتخار معلول ایران سالهاست که نام خود را بهعنوان مرد طلایی در قلب جهان به ثبت رسانده است. «قویترین مرد معلول جهان» مدالی است که سالهاست بر سینه سیامند رحمان آویخته شده است. سیامند در زبان کردی نام کوهی است که در داستانها از آن بسیار یاد میکنند؛ شاید بیدلیل نبوده که پدر و مادرش برای او چنین نامی را انتخاب کردهاند! پولادسرد در دستان پرتوان این جوان کرد مانند مومی است که بهراحتی بالا و پایین میرود. در رقابتهای پارالمپیک ۲۰۱۲لندن و بازیهای آسیایی ۲۰۱۴اینچئون چشمان همه حاضران در سالن و همچنین میلیونها بیننده در سراسر جهان درانتظار رکوردشکنی سیامند رحمان بود. وقتی بلندگوی سالن نام او را صدا زد مثل همیشه با لبخند وارد سالن شد و با اطمینانی که از چهرهاش به خوبی نمایان بود زیر وزنههای پولادی رفت. چند ثانیه بعد در سکوت سالن، نام پیامبر اکرم(ص) را فریاد زد و با دستان پرتوانش وزنهها را بالای سینه برد. این زیباترین صحنهای است که میلیونها ایرانی آن را بارها دیدهاند و این ورزشکار پرافتخار بارها رکوردهایی را که متعلق بهخودش بوده، شکسته است. کسانی که در اردوها کنار او هستند میگویند بهقدری عطش رکورد زدن دارد که اگر دست خودش باشد، برای زدن وزنه ۳۵۰کیلویی یورش میبرد. استعدادی شگرف در وزنهبرداری معلولان و جانبازان دارد و بلند کردن وزنه ۲۹۲کیلویی، آن هم در شرایطی که تنها باید از توان دستان خود استفاده کنید، کار سخت و دشواری است که فقط از عهده او برمیآید. آنقدر برای شکستن رکوردهای خودش اشتیاق دارد که شاید در ۵۰سال آینده نیز کسی نتواند به رکوردهای سیامند رحمان نزدیک شود.
- معلولیت، نه ناتوانی
وقتی برای نخستینبار عصا بهدست گرفتم راه رفتن بدون کمک دیگران تجربه شیرینی بود که هرگز فراموش نمیکنم. میدانستم یکجا نشستن و تحرک نداشتن برای یک انسان معلول او را هر روز منزویتر میکند به همینخاطر با تشویق خانواده وارد دنیای ورزش شدم. معلولیت در زندگی هر انسانی ممکن است پیش بیاید و اجتنابناپذیر است اما زندگی ادامه دارد و خانوادههایی که فرزندان معلول دارند باید آنها را به ورزش تشویق کنند. معلولیتم خواست خدا بود و هیچ وقت فکر نمیکردم روزی وزنهبردار شوم و بر سکوی قهرمانی جهان بایستم و امروز هم رکورددار جهان باشم. قسمت و تقدیر من در رشته وزنهبرداری نوشته شده بود؛ آن هم در شرایطی که فکرش را نمیکردم.
من از خانوادهام ممنون هستم. ما ۲برادر و ۳خواهر هستیم و من فرزند سوم خانواده هستم. پدرم کارمند بازنشسته سازمان تعاون روستایی است. او خیلی من را به ورزش تشویق میکرد و همیشه خانوادهام پشت و پناهم بودهاند. هیچ وقت شرایط جسمیام ناراحتم نکرد، هر چند معلولیتم مادرزادی است. البته در دوران کودکی بدون کمک رفتوآمد میکردم، اما وقتی وزنم بالا رفت دیگر مجبور شدم از عصا استفاده کنم. به هر حال این شرایط من بود و تسلیم آن نشدم. بر دستان پدر و مادرم بوسه میزنم که همیشه و درهرحال همراه من بودند و میدانم هر چقدر هم که مدال بگیرم و موفق باشم، باز هم نمیتوانم محبتهای آنها را جبران کنم.
- زیباترین لحظه زندگی
با ارادهای که داشتم توانستهام در ۹میدان بینالمللی جهانی و پارالمپیک و بازیهای آسیایی صاحب نشان طلا شوم. وقتی در میادین مختلف بر سکوی قهرمانی میایستم خودم را نماینده معلولان و جانبازانی میدانم که اجازه ندادهاند معلولیت در برابر آنها سدی ایجاد کند. زیباترین لحظات زندگیام وقتی است که یک معلول من را الگوی خودش قرار داده و با خارج شدن از انزوا به سراغ ورزش و فعالیتهای اجتماعی میرود. البته موفقیت تنها در ورزش نیست و معلولان بسیاری هستند که در رقابتهای علمی یا هنری نام ایران را در جهان پرآوازه کردهاند. من اراده کردم و موفق شدم. البته شاید نتوانم مثل انسانهای عادی باشم اما وقتی به انگیزه بالای معلولان جسمی و حرکتی که فلج مغزی هستند و با روحیه بالا در مسابقات بوچیا افتخار کسب میکنند نگاه میکنم انگیزهام دوبرابر میشود. با همین انگیزه بعضی از روزها ۲۰۰کیلومتر مسافت را طی میکنم تا بتوانم در تمرینات شرکت کنم.
- مدیون دعای پدر و مادر
از کودکی آموختم دعای پدر و مادر و مردم کلید هر موفقیتی است و امروز که بر قله افتخار جهان ایستادهام خود را مدیون دعاهای آنها میدانم. از کودکی پدرم به من یاد داد که برای رسیدن به هر موفقیتی باید تلاش کنم و هیچ وقت اجازه نمیداد که برای انجام کارهایم از دیگران کمک بگیرم. با همین روحیه در خانواده بزرگ شدم و هر بار که برای مسابقات میروم مادرم مرا دعا میکند و با این دعاها دلم قرص و محکم میشود.
خانواده در این سالها دوری مرا و حضور طولانی مدت در اردوهای داخلی و خارجی را تحمل کردهاند و همیشه مرا تشویق میکنند. لحظهای که در سالن مسابقات برای بالا بردن وزنه به روی تخته میروم میدانم که میلیونها هموطن در ایران و خارج از کشور دستهایشان را به آسمان بردهاند و همه این دعاها در آن لحظات انرژی مثبتی به من میدهد بهطوری که سنگینترین وزنهها هم برای من سبک میشوند. برترین ورزشکار سال ۱۳۹۳در ایران، بهترین ورزشکار اکتبر ۲۰۱۴، قویترین مرد معلول جهان در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ و همچنین کسب ۹مدال طلا از رقابتهای آسیایی، جهانی و پارالمپیک افتخاراتی است که همه آنها را مدیون دعای خانواده و مردم کشورم هستم. خوشحالم که وزنه زدن و کسب افتخار من باعث خوشحالی مردم کشورم شده است و امیدوارم هیچ وقت شرمنده مردم نشوم.
- از بدنسازی تا وزنهبرداری
وقتی ۱۸سالم بود بهخاطر علاقهای که به رشته بدنسازی داشتم دراین رشته تمرین میکردم. آن روزها هدفم فقط ورزش و حفظ آمادگی بدنی بود. خانوادهام نیز مرا تشویق میکردند. آن روزها وقتی در مجلات و همچنین تلویزیون تصاویر رقابتهای قهرمانی وزنهبرداری معلولان و جانبازان و کاظم رجبی قهرمان این رقابتها را میدیدم تصمیم گرفتم سراغ وزنهبرداری بروم. دستان پرتوانی داشتم و از طرف مرحوم آقای فکوری به آقای قاسمنژاد، رئیس هیأت وزنهبرداری استان معرفی شدم. در ارومیه تمریناتم را پیگیری میکردم. آن روزها سنگینترین وزنهای که بالای سینه میکشیدم حدود ۱۲۰کیلوگرم بود درحالیکه کاظم رجبی در تیم ملی ۲۶۵کیلو میزد. او قهرمان جهان و المپیک بود و آرزویم این بود که بتوانم یک روز در کنار این قهرمان وزنه بزنم. وقتی نخستینبار در اسفندماه سال۸۵ در مسابقات قهرمانی کشور شرکت کردم ۱۲۰کیلو وزنه زدم و دوم شدم. نفر اول ۲۰۰کیلو زد.
همان سال احساس کردم میتوانم با کمی تلاش به تیم ملی برسم. تمریناتم را بیشتر کردم و ۵ماه بعد در مرداد سال ۸۶ توانستم رکوردم را به ۲۰۰کیلو برسانم. البته در آن مسابقات بهدلیل اینکه آشنایی با قوانین و تکنیکها نداشتم وزنه ۲۰۰کیلویی را با خطا زدم. نفر اول این رقابتها که از اردبیل بود موفق به مهار وزنه ۲۰۰کیلویی شد. درحالیکه امیدی به دعوتشدن به تیم ملی نداشتم در راه بازگشت به ارومیه از فدراسیون جانبازان و معلولان تماس گرفتند و خواستند تا به اردوی تیم ملی ملحق شوم. آن روز بهترین روز زندگیام بود. احساس میکردم تا خوشبختی فاصله چندانی ندارم. به مرحلهای رسیده بودم که زیرنظر مربیان تیم ملی تمریناتم را دنبال میکردم و دیگر مجبور نبودم برنامههای تمرینیام را تلفنی بگیرم و خودم تمرین کنم. نخستین تجربه مسابقات برونمرزیام سال ۸۷ در رقابتهای جهانی جوانان در آمریکا بود. دراین رقابتها موفق شدم ضمن دستیابی بهعنوان قهرمانی جهان، با مهار وزنه ۲۳۰کیلویی ۷۰کیلو رکورد جوانان جهان را در سنگین وزن ارتقا بدهم.
با توجه به اینکه نخستین تجربه بینالمللیام را پشت سر میگذاشتم به حدی استرس داشتم و میترسیدم که هر فرد سنگین وزنی را که میدیدم تصور میکردم او وزنهبردار است و باید با او هم مسابقه بدهم. در آن لحظات به دستان پرقدرت آنها خیره میشدم و با خودم میگفتم اگر او بخواهد وزنه بزند نمیتوانم او را شکست بدهم اما کمی بعد متوجه میشدم آنها از مسئولان برگزاری مسابقات و یا داوران هستند و خیالم آسوده میشد. بعد از رقابتهای جهانی آمریکا، تمریناتم را بهطور مرتب ادامه دادم و سال۸۸ به مسابقات جهانی بزرگسالان جهان در مالزی اعزام شدم. در این رقابتها هم صاحب مدال طلا شدم و با زدن وزنه ۲۸۵کیلویی، ۴۰کیلو رکورد خودم را افزایش دادم. بعد از آن در بازیهای پاراآسیایی گوانگجوی چین شرکت کردم و در این بازیها موفق شدم با مهار وزنه ۲۹۰کیلویی و ارتقای ۵کیلویی رکورد شخصیام، صاحب مدال طلا شوم. پاراالمپیک لندن نخستینآوردگاه المپیکی من بود که در آنجا هم صاحب نشان طلا شدم.
- فریاد یا محمد(ص) در مسابقات
از کودکی در خانواده معتقدی رشد کردم. یادگرفتم برای موفقیت در هر کاری باید ابتدا به خدا توکل کرد و سپس از پیامبر(ص) و ائمهاطهار(ع) کمک گرفت. در مسابقات نیز وقتی زیر وزنه قرار میگیرم ابتدا تمرکز میکنم و سپس نامالله را صدا میزنم. از آنجا که ارادت خاصی به پیامبر مهربانیها دارم نام حضرت محمد(ص) را فریاد میزنم و در ادامه از مولا علی مدد میگیرم و بهراحتی وزنهها را بالا میبرم. البته زیباترین نامی را که در مسابقات بینالمللی فریاد میزنم الله است. توکلم به خداست و برای آینده هیچچیز قطعی نیست، چون ممکن است در این رشته سنگین هر لحظه با آسیبدیدگی مواجه شوم و دیگر نتوانم وزنه بزنم. این شرایط برای کاظم رجبی هم پیش آمد. با وجود سالها بیرقیب بودن در عرصه رقابتهای جهانی و پارالمپیک، آسیبدیدگی کتف به او اجازه نداد که دیگر در صحنه قهرمانی باشد.
- ثبت رکورد ۳۰۰کیلویی
بالاترین هدفی را که برای خودم درنظر گرفتهام ثبت رکورد ۳۰۰کیلوگرمی در مسابقات رسمی است. در تمرینات وزنه ۳۰۵کیلوگرم رانیز بهراحتی مهار کردهام اما بهخاطر جو مسابقات رسمی و استرسی که ورزشکاران با آن مواجه هستند با توصیه مربیان ریسک نمیکنم و معمولا حرکاتم را با وزنههای بالای ۲۸۰کیلوگرم آغاز میکنم. البته رکورد دسته سنگین وزن در دست خودم است و نفر دوم که یک وزنهبردار عراقی است ۵۰کیلوگرم با رکوردهای من فاصله دارد ولی در مسابقات رسمی همه سعی و تلاشم این است که رکورد ۳۰۰کیلوگرم را از خودم برجا بگذارم. در پارالمپیک لندن همه دیدند بهخاطر اعتراض وزنهبردار کرهای ۱۵دقیقه مسابقات متوقف شد. ۱۵دقیقه در وزنهبرداری زمان زیادی است و باعث سرد شدن بدن و از بین رفتن تمرکز میشود، به همین دلیل نتوانستم ۳۰۰کیلو را کاملا تکنیکی مهار کنم تا وزنه به نامم ثبت شود.
در مسابقات بینالمللی اردن تصمیم داشتم رکورد جهانیام را چند کیلویی اضافه کنم، اما آنجا به اندازه لازم وزنه در سالن مسابقات وجود نداشت. به هر حال وقتی در خودم این قدرت را میبینم که رکوردهایم را افزایش دهم، برایم سخت است که مدام بهخودم بگویم که نباید فعلا به سمت وزنه ۳۰۰کیلویی بروم اما به خوبی میدانم که مربیانم صلاح مرا بهتر میدانند. در بازیهای آسیایی اینچئون کرهجنوبی بهدلیل اختلاف ساعت زیادی که این کشور با ایران داشت و همچنین سرمای هوا نتوانستم به آمادگی صددرصد برسم. بهطور مثال زمان تمرینات من در اینچئون به وقت ایران ساعت ۳نیمه شب یا ۵صبح بود و ساعت خواب من تغییر کرده بود و مربیان صلاح دیدند تا با وزنه ۲۸۷کیلوگرم شروع کنم. البته با آمادگی خوب و تمرینات زیادی که در اردوهای تیم ملی طی چندماه پشت سر گذاشته بودم توانستم علاوه بر کسب مدال طلا، رکورد جهان را ۳بار جابهجا کنم. البته هرچند با زدن وزنه ۲۹۲کیلوگرمی مدال طلا گرفتم، اما انتظار داشتم وزنه بالاتر از این را در مسابقات بزنم ولی نظر کادر فنی براین بود که دیگر بیش از حد بهخودم فشار وارد نکنم. هیچ ورزشکاری از رکورد زدن بدش نمیآید و من هم دلم میخواهد هر جا میروم علاوه بر طلا گرفتن، رکورد هم بزنم. فقط ۸کیلو تا رکورد ۳۰۰کیلوگرم فاصله دارم که امیدوارم بتوانم این وزنه را درپارالمپیک برزیل بزنم. هدف بزرگی که برای خودم ترسیم کردهام کسب ۳مدال طلای پارالمپیک است که امیدوارم به این آرزو دست پیدا کنم.
- مردمی بودن ورزشکار
یکی از بهترین اتفاقات زندگیام دیدار با مقام معظم رهبری بود. همراه با تعدادی از مدال آوران بازیهای المپیک و پارالمپیک و همچنین جهانی خدمت ایشان رسیدیم. رهبرمعظم انقلاب از مدالآوری جانبازان و معلولان قدردانی کردند و فرمودند شما با برافراشته کردن پرچم ایران در عرصههای بینالمللی ورزش افتخار بزرگی را نصیب کشورتان میکنید. ایشان میگفتند ورزشکار باید مردمی باشد زیرا موفقیتهایش را مدیون همین مردم است و باید از همه لحاظ برای دیگران الگو باشد. در این سالها سعی کردم مردمی باشم و مردم خوب کشورم بعداز کسب مدال در رقابتهای بینالمللی وقتی به کشور بازمیگردم مرا شرمنده میکنند. در این میان مردم شهر ارومیه سهم بسزایی دارند و ساعتها در فرودگاه برای استقبال از من منتظر میمانند. سعی کردهام با مشارکت در کارهای خیر گوشهای از محبت مردم کشورم را جبران کنم. بسیاری از مردم مرا با قهرمانانی مانند حسین رضازاده یا بهداد سلیمی مقایسه میکنند درحالیکه من هیچگاه خودم را در حد و اندازه آنها نمیدانم. آنها از اسطورههای کشور هستند و مسابقات آنها بسیار سنگین است و از اینکه سالهاست عنوان قویترین مرد دنیا در دستان رضازاده و سلیمی است خیلی احساس غرور میکنم.
- اسطورهای در دل هیمالیا
در ۳۰کیلومتری اشنویه شهری به نام نقده قرار دارد که مدفن اسطورهای است که هیچگاه او را فراموش نمیکنم. محمد اوراز کوهنورد و هیمالیا نورد ایرانی که با صعودهایش پرچم ایران را بر فراز بلندترین قلههای جهان به اهتزاز درآورد. اوراز پرافتخارترین قهرمان کوهنوردی ایران و جهان است که بدون اکسیژن پرچم پرافتخار کشور عزیزمان ایران را در قلل هیمالیا همچون اورست و دیگر قلل به اهتزاز درآورد. او سال ۸۲ در اثر حادثه سقوط بهمن در کوه گاشربروم پاکستان جان خود را از دست داد. محمد اوراز در نقده دفن است و من همیشه بر سر مزار او حاضر میشوم. نباید چنین اسطورههایی را از یاد ببریم. محمد اوراز یکی از اسطورههای زندگی ورزشی من است. او نخستین مسلمانی بود که با وجود همه سختیها توانست هیمالیا را فتح کند.
- مدالی برای مردم کوبانی
مدالم را به مردم کوبانی که روزگار سختی را میگذرانند تقدیم کردم و امیدوارم هرچه سریعتر آرامش کامل و زندگی عادی به این منطقه باز گردد. مردم شجاع و کرد این شهر ماهها در برابر جنایتهای داعش مقاومت کردند و تسلیم نشدند. دوست داشتم من هم سهم کوچکی در دلگرمی دادن به آنها داشته باشم به همینخاطر مدال طلای بازیهای آسیایی را به مردم این شهر تقدیم میکنم. پس از وقوع زلزله در آذربایجانشرقی نیز مدال طلای بازیهای پارالمپیک لندن را به زلزلهزدگان آذربایجان شرقی تقدیم کردم.
- قزاقستان، آزمون جدید
رقابتهای کسب سهمیه المپیک ۲۰۱۶برزیل سال آینده در قزاقستان برگزار میشود و میخواهم علاوه بر گرفتن سهمیه کامل، خودم را در وزنههای ۳۰۰کیلوگرم و بالاتر امتحان کنم. البته دانشجوی مقطع کارشناسی رشته حقوق قضایی هستم که رفتوآمد به اردوی تیم ملی و تمرینات کمی شرایط را برای پیگیری تحصیلم سخت کرده است اما به هرحال میخواهم درسم را ادامه دهم و یک روز قاضی شوم. هنوز ازدواج نکردهام و همه فکرم به تمرینات و همچنین مسابقات معطوف شده است. گرچه خانواده و اطرافیان اصراردارند هر چه زودتر ازدواج کنم اما بهخاطر فشار تمرینات و اردوهای طولانی مدت هنوز نتوانستهام به این موضوع به شکل جدی فکر کم.