به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «اروم نیوز»؛ دریاچه ارومیه، در روزگاری نهچندان دور، نماد زندگی، امید و طراوت برای مردمان شمال غرب ایران بود؛ پهنهای آبی که نهتنها از حیث زیستمحیطی نقشی حیاتی در تعادل اکولوژیکی منطقه ایفا میکرد، بلکه تپشهای اقتصادی و فرهنگی را نیز به قلب روستاها و شهرهای اطراف میرساند.
در آن روزها، ارومیه و جزیره اسلامی، با قایقهایی که بر سینه آرام دریاچه سر میخوردند، پذیرای هزاران گردشگر داخلی و خارجی بود؛ از خانوادههایی که آخر هفتههایشان را با آرامش در دل طبیعت میگذراندند گرفته تا گردشگرانی که از دورترین نقاط کشور برای لمس زیباییهای این دریاچه راهی آذربایجان غربی میشدند.
قایقها، نه فقط ابزار تفریح، بلکه بخشی جدانشدنی از حافظه جمعی مردم بودند؛ خاطرات کودکی، عشق، دوستی و زندگی روی امواج آرام و خنک این دریاچه ثبت شده بود.
با این حال، گذر سالها و غفلتهای مدیریتی، خشکسالیهای پیاپی، برداشت بیرویه از منابع آب و تغییر الگوهای بهرهبرداری از زمین، آرامآرام قامت استوار دریاچه را خم کرد.
سطح آب پایین رفت، جزایر نمایان شدند و موجها خاموش شدند. در دل این خشکی بیرحم زیرساختهایی که با امید و سرمایهگذاری مردم و دولت برای رونق گردشگری و توسعهٔ پایدار منطقه ایجاد شده بود، نیز به محاق فراموشی فرو رفت.
ارومیه و جزیره اسلامی که روزگاری مسیر پرتردد قایقهای تفریحی و گردشگران خوشذوق بود، امروز به گواهی تلخترین تصاویر، تبدیل به گورستانی برای قایقهای زنگزده و فراموششده شده است.
رؤیاهای خیس، امروز در غبار خاکهای ترکخورده
قایقهایی که روزی بر آب میرقصیدند، اکنون در زمینهای بلااستفاده، بیهیچ حفاظ و نگهداری خاصی، در حال پوسیدناند این قایقها نهتنها نمادی از فروپاشی یک صنعت گردشگری هستند، بلکه تصویری نمادین از رنج، بیبرنامگی و غفلت نسبت به سرمایههای اجتماعی، زیستمحیطی و انسانی در منطقه به شمار میروند.
با وجود طرحهای متعدد احیای دریاچه که در دولتهای مختلف مطرح شد، و با آنکه در سالهای اخیر بارقههایی از امید با افزایش مقطعی سطح آب دیده شد، اما هنوز نشانی از بازگشت واقعی زندگی به این پهنهٔ آبی دیده نمیشود.
در این میان، بیش از همه، مردمی همچون ساکنان جزیره اسلامی هستند که بار اصلی این خسران را به دوش میکشند. آنان که روزگاری با راهاندازی کسبوکارهای کوچک وابسته به گردشگری، زندگی خود را به آب گره زده بودند، اکنون نه تنها درآمدی ندارند، بلکه دردی عمیقتر را در دل خود میپرورانند؛ فراموششدن.
از شکوه تا سکوت؛ پایان تلخ یک رؤیا
علی سلیمانی یکی از قایقرانان ساکن جزیره اسلامی در گفتگو با خبرنگار اروم نیوز؛ گفت: این قایقها روزی نان ما بودند. با همین قایقها مسافر میبردیم روی دریاچه، زندگیمان میچرخید. حالا سالهاست که نه آبی مانده و نه مسافری. قایقها زیر خاک ماندهاند.
نسرین رضوانی از فعالان محیطزیست در گفتگو با خبرنگار اروم نیوز؛ گفت: دیدن قایقهایی که مثل جنازه افتادهاند، آدم را به گریه میاندازد این فقط مرگ دریاچه نیست، این مرگ امید است. مرگ گردشگری، مرگ فرهنگ، مرگ زندگی مردم این منطقه است.
یوسف احمدی، راننده وانت اهل گمیچی نیز به خبرنگار اروم نیوز گفت: بچههای ما دیگر دریاچه ندیدهاند. فقط از ما شنیدهاند که زمانی اینجا موج میزد، قایقها میرفتند و مردم از تمام کشور میآمدند. الان جز خاک و گرما و قایقهای پوسیده چیزی نداریم.
دل قایقها برای آب تنگ شده است
معصومه ترک، بانوی روستایی جزیره اسلامی بیان کرد: سالها با دوخت و فروش صنایعدستی به گردشگرهایی که با قایق میآمدند زندگی میکردیم الان مشتری نیست، بازار نیست، دریاچه نیست. فقط سکوت است و خاطراتی که هر روز خاک میخورند.
وی بیان کرد: وقتی نوهام پرسید پدربزرگ، این قایقها چرا اینجا افتادهاند؟ گریهام گرفت. برایم سخت است باور کنم روزی اینجا دریاچه بوده، چه کسی جواب این نسل را خواهد داد.
این بانوی ۶۰ ساله در ادامه با بیان اینکه دل قایقها برای آب تنگ شده ادامه عنوان کرد: ما عاشق دریاچه بودیم قایق برای ما فقط وسیله نبود، همه زندگیمان بود حالا که دریاچه خشکیده، احساس میکنیم بخشی از وجود خود ما هم دفن شده.
وی عنوان کرد: وقتی عکسهای قایقهای متروکه را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنم، خیلیها باورشان نمیشود اینها همانی هستند که روزی گردشگر جابهجا میکردند. این یک فاجعه فرهنگی هم هست، نه فقط زیستمحیطی.
مرتضی جعفری، مغازهدار تعطیلشده در مسیر روستای سرای به خبرنگار اروم نیوز گفت: قبلاً با پول قایقسواریها، مغازهام رونق داشت. بستنی، چای، سوغات میفروختم. حالا دریغ از یک مشتری. دلم برای صدای موتور قایقها تنگ شده.
خشک شدن دریاچه رؤیایی باورکردنی نبود
سولماز راد اهل اصفهان که برای گردشگر به دریاچه ارومیه آمده بودند به خبرنگار اروم نیوز گفت: من و همسرم در سال ۸۰ به جزیره اسلامی سفر کردیم. دریاچه ارومیه برای ما شبیه به یک آینه آبی بود که آرامش میداد. حالا عکسهای اخیر را که دیدم، شوکه شدم. قایقهایی که با آنها دریاچهگردی کردیم، حالا در بیابانی خشک و بیجان افتادهاند؟ این یک فاجعه جهانی است، نه فقط محلی.
وی بیان کرد: خشک شدن دریاچه ارومیه تنها از بین رفتن یک جاذبه گردشگری نیست، بلکه نابودی بخشی از هویت طبیعی ایران است.
راد در ادامه افزود: وقتی قایقها را آنطور رها شده و پوسیده دیدم، حس کردم بخشی از خاطرات زیبایم دفن شدهاند. باورم نمیشود اینجا همان جایی است که زمانی نسیم دریاچهاش، آرامبخش روحمان بود. امیدوارم احیای دریاچه به اولویت همیشگی تبدیل شود، نه یک وعده مقطعی.
آب؛ دغدغه یک سرزمین
قایقی را تصور کن، خسته از خشکی، آغشته به بوی کهنگی طنابها و دلی پر از آرزوهای پنهان. قایقی که در کنار ساحل سالهاست خوابیده، بارانهای بهاری را شنیده، اما لبهایش به آب دریا نمیرسد. هر شکافی بر چوب تنش، قصهای از حسرت است، حسرتی که چون پیچکی بر وجودش تابیده.
این قایق، سرگذشت خود را در خوابهایش میبیند، امواجی که بر جانش نغمهسرایی میکنند، بادهایی که پردهبانهای خیالش را میلرزانند و اینگونه حسرت آب، در دل قایقها باقی مانده است، چون شعری که هرگز از لبان شاعری نخوانده میشود.
این گزارش، روایتی است از سرنوشت قایقهایی که زمانی قلب تپندهٔ دریاچه ارومیه بودند؛ روایت دردناک از خشکی یک پهنه آبی، بیبرنامگی در حفظ زیرساختهای گردشگری، و رنج مردمی که هنوز امید دارند قایقها دوباره روی آب برگردند و صدای خنده کودکان دوباره در دل جزیره اسلامی بپیچد.
آیا این رؤیا دوباره زنده خواهد شد؟ آیا میتوان این قایقها را از دل خاک بیرون کشید و دوباره با آب آشتی داد؟ این پرسش، نه فقط سؤال یک گزارش که دغدغه یک سرزمین است.
گزارش از نجیبه معصومی سرای
انتهای خبر/ م