به گزارش سرویس اجتماعی اروم نیوز
زندگی زاییده رویدادهای تلخ و شیرین است. زندگی با یک اتفاق شیرین آغاز می شود و با یک اتفاق تلخ خاتمه می یابد اما شاید همین تلخی ها و شیرینی ها، زندگی را آن طور که باید و شاید زیباتر می کند، هر چند که شیرینی هایش از تلخی هایش بیشتر باشد. اتفاقات تلخ در زندگی هر انسانی بیشمار است اما
زندگی زاییده رویدادهای تلخ و شیرین است. زندگی با یک اتفاق شیرین آغاز می شود و با یک اتفاق تلخ خاتمه می یابد اما شاید همین تلخی ها و شیرینی ها، زندگی را آن طور که باید و شاید زیباتر می کند، هر چند که شیرینی هایش از تلخی هایش بیشتر باشد. اتفاقات تلخ در زندگی هر انسانی بیشمار است اما شاید دو اتفاق بهترین و خاطره سازترین لحظه عمر هر انسانی باشد. یکی وقتی که انسانی قدم به این دنیا می گذارد و دیگری زمانی که دو نفر یکدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب می کنند و پیمان مقدسی به نام ازدواج با هم می بندند، حلقه های زرین بر انگشتان یکدیگر می کنند و فارغ از رویدادهایی که ممکن است در این مسیر برایشان رخ دهند با هم پیمانی ابدی می بندند که در شادی و غم، سختی و آسانی در کنار یکدیگر بمانند.
در همه اقصی نقاط جهان از روسیه و فیجی در شرقی ترین نقطه جهان تا پرتغال و لاسوگاس، ازدواج و بستن پیوند زناشویی بین زن و مرد امری پسندیده است ونیز مطابق فرهنگ، دین و موقعیت های زمانی و مکانی خود،آداب و رسومی خاص دارد.
ازدواج در ایران نیز از قدیم الایام سنتی پسندیده بوده وهمچنان نیز امری پسندیده است چنان چه در حدیثی معروف از پیامبر اسلام شنیده ایم که دین برای هر فردی زمانی کامل می شود که ازدواج کند و این خود نشان از اهمیت ازدواج در دین و مذهب ما دارد. اگر از جایگاه ازدواج و اهمیت آن بگذریم، ازدواج در فرهنگ ما آداب و رسوم خاصی نیز دارد که از خواستگاری شروع و به ماه عسل ختم می شود.
اگرچه آداب و رسوم، جزئی از فرهنگ هر جامعه را شکل می دهد اما همین سننی که برای ازدواج از قدیم به یادگار مانده است با آنچه که اکنون اجرا می شود زمین تا آسمان فرق می کند. مراسم هایی مثل نامزدی، بله بران، حنابندان، شرینی خوران، جهازبران، عقدکنان، مجلس عروسی، پاتختی و مادرزن سلام، پاگشا و ماه عسل و … که امروزه در میان ما ایرانیان کم و بیش مرسوم است اگرچه قبل از جنبه های تشریفاتی و تجملاتیاش، فلسفه ای جز یاری رساندن به آغاز یک زندگی مشترک، تبریکی برای یک پیوند خجسته و سهیم کردن همگان در یک شادی نداشته است اما امروز به دردسری بزرگ برای ازدواج جوانان مبدل شده است که هزینه های گزاف و سنگینی را روی دوش جوانان و خانواده هایشان می گذارد.
برای آغاز یک زندگی مشترک در ایران هفت خوانی باید پشت سر گذاشت که حتی رستم هم اگر دوباره زنده می شد و به جای شاهنامه سر از تهران خودمان در می آورد توان برآمدن از پس این خوان ها را نداشت.
در ایران امروز ما هر جوانی که در آستانه ازدواج است پیش از این که به مسائل مهم تری برای شروع زندگی فکر کند بیشتر در پی پول و خرج و مخارج ازدواج است و به قول معروف دست و دلش برای پا گذاشتن در آن میلرزد. فرقی ندارد که این جوان دختر باشد یا پسر. هر جوانی در هر جنسیتی که باشد درگیر چنین مسائلی می شود. دختر برای شروع یک زندگی درگیر رسومی مثل خرید جهیزیه می شود و پسر هم که باید بار سنگین تهیه مسکن و خرج عروسی را بر دوش بکشد.
اگر چه جهزیه در بطن به وجود آمدنش دلیلی جز کمک برای آسایش و رفاه اولیه از سوی والدین در ابتدای زندگی جوانان بوده است اما امروز این دلیل اصلی به حاشیه رفته و به نظر می رسد تنها نمودی جز به رخ کشیدن و کم نیاوردن در مقابل فامیل و آشنایان ندارد.
از شیر مرغ تا جان آدمیزاد اگر چه در ابتدا ضرب المثلی بیش نیست اما برای خانواده های ایرانی قاعده و اصلی اساسی برای خرید جهیزیه دخترانشان شده است. همین شیر مرغ تا جان آدمیزادی که در جهزیه یک دختر است نه تنها خوشبختی را برای او و همسرش تضمین نمی کند بلکه در اغلب اوقات آینده این زندگی مشترک را نیز به خطر می اندازد.
اما آنچه که در ایران شاید روزگاری رسمی برای خوشبخت تر شدن و آسایش و رفاه جوانان بود؛ امروزه هر گونه کم و کاستی در آن حتی برای خود جوان ها هم مهم تلقی می شود و کوچکترین وسیله و لوازم خانه را لازمه اصلی زندگی خویش می دانند.
اگرچه پیوستن و دوام در گروه های اجتماعی این پدیده را با خود برای ما به همراه دارد که فردیت و آنچه که ملاک و سنجه خوشبختی در گذشته بوده اندک اندک کنار می رود و ویژگی ها و دیدگاه های جمعی جای آن را می گیرد و سبب می شود که معیارها برای عموم جامعه به یک سطح نزدیک شود اما ملاکی برای تأیید و درست بودن آن نخواهد بود.
روزگاری پدربزرگ ها و مادربزرگ هایمان در یک اتاق و حتی در کنار مادران و پدرانشان با کمترین امکانات و وسایل که در نگاه امروزی ما هیچ به نظر می آید، خوشبخت می زیستند اما هرگز محوریت زندگیشان برپایه لوازم زندگی استوار نبود و این شاید خبر از تغییر نوع نگرش به زندگی دارد. البته آوردن چنین مثالی مبنی بر این نیست که به شما بگوییم باید همانند پدربزرگ و مادربزرگانتان زندگی کنید چرا که اصل اساسی زندگی بشریت بر پایه پیشرفت و ترقی بنا شده است و هر آنچه که خالقش، دست بشری است برای رفاه و آسایش بشر ساخته شده است. اما شاید همین دید متفاوت ما به زندگی است که همین لوازم و وسایل آسایش و رفاه، بیشتر بلای جانمان می شود.
مسئله شایعی که این روزها بسیار در بین خانواده ها دیده می شود الزام به خرید انواع و اقسام وسایل برقی ریز و درشتی است که حتی سالی یک بار هم کلید روشن و خاموشش زده نمی شود و حتی اگر هم که استفاده شود لزومی در خرید این چنین وسایلی وجود ندارد مثلا به همان اندازه که می توان پول صرف خرید یخچال ساید بای ساید کرد می توان همان پول را برای مصارف دیگر خرج کرد و یخچالی در حد توان مالی و نیاز خانه خریداری کرد. البته خرده ای به خانواده هایی که از توان مالی بالایی برخوردارند نمی توان گرفت. اما خرید چنین وسایلی برای خانواده هایی که توان مالی پایین تری دارند هزینه مالی زیادی را بر دوش خانواده می اندازد. البته در این مورد نمی شود مقصر اصلی را جوانان فرض کرد چرا که در اغلب قریب به اتفاق، این خود والدین هستند که خود و دیگران را نیز ملزم به خرید چنین وسایل گرانی می کنند حتی اگر جوانان بخواند با سادگی تمام بر سر سفره عقد بنشیدنند.
اما بدترین حالت ممکن زمانی است که والدینی که نه تنها در شرایط مالی نه چندان نامناسب به سر می برند سعی در خرید چنین وسایل و لوازمی می کنند و پرداخت چنین هزینه هایی را برای کسب آبرو خود می دانند. اگرچه درست است که جامعه همیشه فشار سنگینی را بر افکار و اذهان عمومی دارد و نُرمی را شکل می دهد که اکثر افراد جامعه دوست دارند از آن تبعیت کنند تا با موج عظیم و مسلط بر جامعه همراه شوند اما برای تن دادن به این فشارهای اجتماعی باید هزینه های زیادی را متحمل شد که گاهاً با شرایط زندگی افراد در تضاد است و برایشان تبعات و آسیبهای بسیاری به همراه دارد.
با وجود تمامی اینها زندگی اسلامی ایرانی همواره بر سادگی و آسایش تأکید داشته است و لزوم زندگی سالم را سادگی و تناسب و آسایش را مقدم بر رفاه می داند. همان طور که در احادیث و روایت نمی توان از زندگی بی آلایش پیامبر و خاندانش صرف نظر کرد و زندگی حضرت فاطمه (ص) و ازدواج ایشان با حضرت علی (ع) می تواند الگو و شاخصه ای مهم برای زندگی جوانان باشد.
اما با این تفاسیر آنچه که در ایران اسلامی خود شاهد آن هستیم این است که همه چیز زندگی ما با الگوهای زندگی اسلامی ایرانی در تضاد است و گاهی با آن نیز مقابله می کند. تبلیغات و سیاست گذاری ها در رسانه های ما در هیچ سریال یا مجموعه تلویزیونی به گونه ای نیست که نشان از زندگی ساده و بی آلایش اسلامی ایرانی باشد. البته این نواقص تنها در صدا و سیما نیست بلکه در رسانه های مکتوب ما نیز دیده می شود.
اکثر مجله ها و نشریاتی که بیشتر آنها مخاطبانی نظیر بانوان و دختران دم بخت دارد مطالبی را انتشار می دهند که با ساده زیستی اسلامی ایرانی مغایرت دارد. برای مثال بریده ای از چند صفحه یک مجله می تواند نشانگر این مطلب باشد. یکی از همین مجلات لیستی از وسایل و لوازم جهیزیه را منتشر کرده است که وجود اقلامی در میان آن جای بسی تأمل دارد.
شفاف