از خصوصیات شهیدناصر علیزاده رهبری و هدایت مستقیم افراد در درگیری ها و پاک سازی های منطقه بود.
به گزارش سرویس دفاع مقدس اروم نیوز به نقل از یادیاران،شهید ناصر علیزاده فرزند محمد حسین و خانم وجیهه امنیت طلب، در سال ۱۳۳۷ در خوی به دنیا آمد. در سال های بعد با انتقال پدر، ناصر در ارومیه بزرگ می شود و تحصیلات خود را در ارومیه تا ششم دبیرستان (نظام قدیم) می گذراند.
ارتباط با هیئت های مذهبی ، افراد انقلابی و رفتن به کوهنوردی روحیه استقامت و پایمردی را در وی تقویت می نمود. وی همچنین عضو گروه ۱۴ بوده و در کلاسهای قرآن و نهج البلاغه مسجد دادخواه شرکت می نمود. یکی از همرزمانش می گوید : هر بار به کوهنوردی می رفتیم ، کاغذ و قلمی برمی داشت و کروکی آن منطقه را می کشید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، شهید ناصر علیزاده به سپاه پاسداران می پیوندند. مسؤولین وقت که با روحیات نظامی و اطلاعاتی ایشان آشنا بودند ، از ایشان در مأموریت های ویژه استفاده می نمودند. این دوران ناصر مصادف بود با توطئه های دشمن که از مناطق کردنشین آذربایجان غربی و کردستان شروع شده بود .
شهید ناصر علیزاده از جمله شهیدانی است که گمنام مانده اندو نامشان در هیچ کتابی نیامده . از خصوصیات برجسته آقا ناصر این بود که مرید به تمام معنی امام(ره) بودند. هر دستوری که از طرف سپاه صادر می شد ، بدون اینکه به فکر خودش باشد ، عمل می کرد. شخصی فداکار و از جان گذشته بود.
در عملیاتی که به سمت مهاباد می رفتیم شهید ناصر علیزاده ، شهید حمید پادار و شهید اسکندر نعمتی هم بودند. در راه با یک گروه ۹ نفره ضد انقلاب درگیر شدیم . بعد از هلاکت ۷ نفر از آنان ۲ نفر به زیر پلی پناه بردند که ما نمی توانستیم آنها را بزنیم . ناصر مسؤول تخریب بود. آمد و با گذاشتن دینامیت در دو طرف پل ، آنها را به هلاکت رساند. در مهاباد هم ناصر ابتکاری به خرج داد و آن این بود که ما رفتیم ساختمان دخانیات را تصرف کردیم. برای رفتن به پشت بام می بایست از پلکانی که از بیرون بود اقدام می کردیم ولی به علت تیراندازی این امکان نبود. ناصر گفت سقف را سوراخ می کنیم و از داخل به پشت بام می رویم . یک پلکان آورد و بعد در یک سطل زباله دینامیت ها را جا سازی و نزدیک سقف گذاشت و منفجر نمود. بار اول به خاطر بتونی بودن ساختمان این کار نشد ولی بار دوم سوراخی به قطر یک متر در سقف ایجاد شد و ما رفتیم پشت بام و ضد انقلاب پایگاه هایش را یکی پس از دیگری در شهر از دست داد.
با شروع جنگ تحمیلی ، ناصر علیزاده بعد از دو سه بار اعزام انفرادی به عنوان فرمانده قبضه ۱۲۰ میلی متری (خمپاره)در محور آبادان خرمشهر فعالیت می کند. در این زمان هم مجروح می شوند. شهید ناصر علیزاده خدمت در مناطق کردنشین را بالاتر از جبهه های جنوب می دانست . لذا بیشترین عمر خدمت او در این مناطق گذشت و مسؤولیت هایی را به عهده گرفت .
در شهریور سال ۶۰ بنا به دستور شهید مهدی باکری در آزاد سازی شهر اشنویه شرکت کرد و از خود رشادت ها ی زیادی نشان داد. وی از اولین نفراتی بودند که پا به اشنویه گذاشتند و همانجا هم مشغول خدمت شدند. ایشان به همراه شهید یوسف ولی نژاد و چند تن دیگر سپاه اشنویه را پایه گذاری می کنند.
در این زمان ناصر علیزاده به عنوان فرمانده عملیات سپاه اشنویه خدمت می نمود و دوستان و همرزمان او به خاطر اخلاق پسندیده و مدیریت بالای ایشان حاضر بودند با ایشان به خطرناک ترین مناطق و مأموریت ها بروند.
در مرداد ماه سال ۶۱ ایشان به سمت فرماندهی عملیات سپاه نقده منصوب می شوند که این دوران مصادف با فرماندهی عملیات قرارگاه حمزه سید الشهدا توسط سردار شهید محمد بروجردی بود.
در آن زمان مسؤولیت نظارت بر عملیات های منطقه به عهده شهید محمد بروجردی بود. یکی از پایگاه هایی که شهید بیشتر به آنجا می رفت نقده بود. شهید بروجردی هر وقت به نقده می آمد اول سراغ شهید ناصر علیزاده را می گرفت . این دو شهید نسبت به هم علاقه و الفت خاصی داشتند.
شهید ناصر علیزاده در انتخاب فرماندهان گروهان و دسته ها همچنین سازماندهی افراد دقت ویژه ای داشت و از مدیریت نظامی و فرماندهی بالایی برخوردار بود. ایشان به نظم و انضباط و آموزش اهمیت می داد و در بدو ورود به سپاه نقده ستاد عملیات را تشکیل داد.
از خصوصیات وی رهبری و هدایت مستقیم افراد در درگیری ها و پاک سازی های منطقه بود. همیشه سعی می نمود در بین نیروها و حتی جلوتر از آنها حرکت کند و این باعث تقویت روحی افراد می شد.
در عملیات ها با بصیرت کامل و اطلاع از منطقه عمل می نمود چرا اینکه آشنایی او به مناطق کردنشین و منطقه زیاد بود.
ناصر در مرداد ماه سال ۱۳۶۱ با خانواده شهید خلیل سفیدکار وصلت می نماید. همسر ایشان از ۸ ماه زندگی مشترکشان این گونه یاد می کند:
ایشان از اول با من صادقانه برخورد نموده و از عشق خود به شهادت می گفتند. به حضرت امام (ره) ارادت و محبت خاصی داشتند و فرموده های ایشان را با جان و دل می پذیرفتند. آن قدر ساده و بی تکلف بودند که برخی باورشان نمی شد که ایشان فرمانده عملیات باشند. به خانواده شهدا احترام خاصی می گذاشتند. آن چنان که یک هفته به دلایل کاری به منزل نیامده بودند و وقتی بعد از تحویل سال به منزل آمد، دوستانش برای دیدار با خانواده شهدا به دنبالش آمدند. من به ایشان گفتم بعد از چند روز که منزل آمدی لااقل ساعتی در منزل بمان . گفتند: ما باید همیشه به خانواده های شهدا سر بزنیم ، چون آنها از نظر روحی و عاطفی به ما نیاز دارند.
این سادگی را می توان از زبان همرزمانش هم شنید و آن وقتی بود که شهید می خواست خانواده اش را به نقده منتقل کند:
کل زندگی اش یک وانت کوچک هم نمی شد. وقتی به نقده رسیدیم می خواستیم وسایل را پیاده کنیم که ایشان گفتند من به عملیات سری می زنم. رفت و تا ساعت دوازده شب به خانه اش نرفت. بعضی وقت ها هم که شب از کار می آمدیم می رفت ساندویجی و ۳ تا ساندویج می گرفت و می گفت تو بخور، من می روم در خانه با همسرم می خورم.
کل زندگی اش یک وانت کوچک هم نمی شد. وقتی به نقده رسیدیم می خواستیم وسایل را پیاده کنیم که ایشان گفتند من به عملیات سری می زنم. رفت و تا ساعت دوازده شب به خانه اش نرفت. بعضی وقت ها هم که شب از کار می آمدیم می رفت ساندویجی و ۳ تا ساندویج می گرفت و می گفت تو بخور، من می روم در خانه با همسرم می خورم.
یکی از عملیات هایی که شهید ناصر علیزاده در آن نقش مؤثری داشت ، عملیات پاکسازی روستا های محمد شاه بالا و محمد شاه پائین در اواخر سال ۶۱ بود. در این عملیات که به فرماندهی شهید بروجردی انجام گرفت ، تیپ ویژه شهدا ، نیرو های سپاه نقده و در رأس آنها ناصر علیزاده شرکت داشتند . این عملیات به خاطر پاکسازی روستاهای مذکور و همچنین چقال مصطفی و قره قصاب از لوث اشرار برای شهر نقده جنبه حیاتی داشت.
چند روزی پس از این عملیات ، شهید نادر علیزاده به آرزوی خود، که همانا شهادت بود ، نائل می گردد.
در سوم فروردین ماه سال ۶۲ هنگامی که ناصر پس از تأمین نیروهای مورد نیاز پایگاه های تازه تأسیس سپاه در مناطق پاکسازی شده به نقده مراجعت می کرد، به همراه چند تن از برادران سپاه نقده در روستای چقال مصطفی به هنگام غروب در کمین ضد انقلاب می افتند. ناصر با استفاده از تدبیر و فرماندهی خود تمام نیروها را از کمین نجات داده اما خود هدف تیر دشمن واقع می گردد.