به گزارش اروم نیوز به نقل از تیار؛
آغاز کشاکشی سخت در زندگی زنان با شروع این حقیقت تلخ است، حقیقتی تلخ که اگر پشتیبانی نداشته باشی زیر بار سنگین مشکلات روزگار خرد خواهی شد و نخستین قربانی بیدفاع ماجرا خواهی شد.
تاری که روزگار برای یک زن تنها، بی یار و پشتبان میتند، گرفتارکنندهتر است و روزگار سخت و مشکلات بی شمار را باید تلخترین ارمغان بی سرپرستی برشمرد.
رقیه دختر تنهای داستان ماست دختری که روزگار او را ذوب کرده و در قالب یک مرد ریخته و او را پدر،مادر و پشتیبان خودش ساخته و به او یا داده که مشکلاتش را خودش حل کند و دست مقابل کسی دراز نکند و چشم انتطار به کسی ندوخته باشد.
او را که دیدم از چهره اش فهمیدم سخنان زیادی برای گفتن دارد دردهای زیادی دارد، پشتیبانی ندارد در نگاه اول تمام اینها را می شد از چهره اش فهمید سر صحبت را که با او باز کردم فهمیدم کسی را ندارد .
او گفت:سالها پیش وقتی که بچه بودم مادرم را از دست دادم پدرم با زنی که اهل تبریز و دارای دو فرزند بود ازدواج کرد و با حقوق بازنشستگی پدر زندگی می کردیم که مدتی پیش نیز پدرم را از دست دادم و نامادری ام با دو فرزند خود زندگی را جمع کرد و به تبریز بازگشت و از حقوق بازنشستگی پدرم مبلغی ناچیز به من رسید و من ماندم و یک دنیا مشکلات.
با حقوق اندکی که از پدرم مانده یک خانه اجاره کرده ام در اطراف سازمان فنی حرفه ای و الان هم به دنبال کار می گردم و مدرکم نیز دیپلم است.
این حرفها را که شنیدم خصوصا با آدرس محل سکونتش از ترس بدنم کرخت شد، اطراف سازمان فنی حرفه ای محلی که شبها کسی جرأت رفتن به آن محله را ندارد یادم هست که راننده آژانس زمانی بهم می گفت که اگر آن طرف مسافر ببریم از ترس درها را قفل می کنیم یا شبها به آنجا مسافر نمی بریم.
تمام مشکلات یک طرف و اینکه این دختر تنها چطور شبها می خوابد یا از ترس تا صبح بیدار می ماند فکرم را به خود مشغول کرد و به قول قدیمی ها مشکلات خود را فراموش کرده و فکر مشکلات این دختر ذهنم را به خود مشغول کرد.
او می گفت تلاش می کنم تا یک کار پیدا کنم تا بتوانم لااقل روزگار خود را بگذرانم و محتاج کسی نباشم دختری چادری و بسیار معصوم و با حیا بود که نمی خواست برای حل مشکلاتش سربار کسی باشد.
نبود حامی ، مشکلات اقتصادی و دید غلطی که مردم نسبت به یک زن تنها دارند باعث رنجش روحی و اذیت او شده و باعث شده تا در این شهر بی در و پیکر به هر سازمانی سر بزند تا کاری برای خود دست و پا کند و از این طریق چرخ زندگانی خود را بچرخاند.
هیچچیز برای زن بدتر از این نیست که خودش مسئول دخل و خرج خودش باشد و تنها روزگار بگذراند و با حجب و حیایی هم که داشت می گفت به هر جایی هم برای کار سر نمی زنم سعی می کنم در مکانی کار پیدا کنم که حرف پشتم نباشد.
به این فکر افتادم تا با درج این گزارش و طرح مشکلات این دختر تنها شاید بتوانم داستان زندگی سخت او را به گوش مسئولی برسانم که شاید به نوبه خودش بتواند کاری برای این دختر تنها مهیا کند و او را از خطراتی که در این جامعه در کمین زنان و دختران تنها هست نجات دهد.