به گزارش اروم نیوز، چند صباحی است که نام محمد مصدق در رسانه های مکتوب و مجازی وابسته به جریان اصلاح طلب بیشتر به چشم می خورد و تصویر وی گاه و بیگاه میهمان تیتر یک روزنامه های زنجیره ای می شود. مصدق برای اصلاح طلب ها تنها یک چهره سیاسی در دل تاریخ معاصر نیست، بلکه به اقتضای زمان و موقعیت نقشی فراتر از یک شخصیت را به خود می گیرد.
مصدق در میان اصلاح طلبان دو وجه دارد، یک وجه آن مربوط به بخشی است که طیف هایی از هواداران و بدنه ستادی این جریان در آن جای می گیرند. افرادی با مطالبات شبه روشنفکری و سبک زندگی مبتنی بر ارزش های غربی. بیشتر این افراد در فضای تفکرات انتزاعی به سر می برند و بدون این که وزن اجتماعی قابل توجهی داشته باشند، از جانب رسانه های غربی و تجدیدنظرطلب سعی می شود نیازها و مطالبات آنان به دروغ با عنوان خواست های “مردم” و یا “طبقه متوسط” قالب شود.
این طیف از افراد در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز، حسن روحانی را تنها به عنوان ابزاری پذیرفتند که در میان گزینه های موجود نزدیک ترین فرد به تفکر آن ها بود و از همان روزهای نخست پس از انتخابات ۲۴ خرداد بحث عبور از او را مطرح کردند.
البته علی رغم سر و صداهای زیادی که حامیان این تفکر در تبلیغات آن روزها داشتند، این تفکر تنها بخشی حداقلی را در میان رای هایی که به روحانی داده شد شامل می شود، اما قرار گرفتن در فضای فکری بسته و تاثیر پذیرفتن از محتوای تولید شده توسط رسانه های رسمی و غیررسمی همسو با غرب، موجب شده خود از وزن پایین اجتماعی شان حتی در میان حامیان روحانی مطلع نباشند.
وجهی از مصدق که برای این افراد از جانب رسانه های اصلاح طلب نمایان می شود، چهره ای است که همواره به برجسته سازی و قهرمان پردازی وی پرداخته می شود. “گذار از مصدق به ظریف”، “تنهایی نخست وزیر” و “نخست وزیر گفتمان ساز” از جمله تیترهایی است که روزنامه های زنجیره ای با خود بر روی پیشخوان دکه ها آورده اند.
اما در مقابل، حامیان اصلی دولت و چهره های تاثیرگذار جریانی که در اجرای توسعه غربی از اهتمام بالایی برخوردارند، نظر متفاوتی در رابطه با مصدق دارند. این جریان علی رغم اعتقاد به آزادی های غربی برخلاف طیف هایی که در ابتدای متن بدان اشاره شد، توسعه با مدل غربی را بر آزادی های لیبرال ارجح می دانند اما این تضادهای فکری با بدنه ای که تنها فعالیت های میدانی و ستادی را برعهده دارند، چندان عیان برجسته نمی شود.
این بخش از حامیان دولت و اصلاح طلبان نظرات بسیار تندی در رابطه با مصدق دارند. مخالفت این افراد با مصدق که گاهی فراتر از حد یک مخالفت تا مرز دشمنی پیش می رود، نه به دلیل اشتباهات بزرگ وی از جمله اعتماد به آمریکا، بلکه به دلیل رویکردهای اقتصادی وی است. آن ها معتقدند عدم تلاش مصدق برای خصوصی سازی صنعت نفت اشتباه بزرگی در حق کشور بود. در واقع مخالفت این طیف از اصلاحات با مصدق، مخالفتی مبنایی است و از اساس او را نمی پذیرند در حالی که حمایت های صورت گرفته توسط بازوهای رسانه ای اصلاحات سطحی بوده و با هدف برجسته سازی مسئولین فعلی این جریان در حد مصدق که نامش در تاریخ معاصر آمده، صورت می گیرد.
روی جلد یکی از نشریه های محمد قوچانی، روزنامه نگار اصلاح طلب، تیتری با عنوان “مصدق، پوپولیست یا دموکرات” به چشم می خورد. در این شماره مصدق به عنوان چهره ای عوامفریب معرفی می شود. جایی دیگر موسی غنی نژاد اقتصاددان حامی دولت و از چهره های اصلی طرفدار اقتصاد لیبرال، طی مصاحبه ای با عنوان مصدق “پدر پوپولیسم نفتی” اظهارات تندی را علیه وی ابراز کرده است. در بخشی از این مصاحبه آمده است: “پوپولیسم مصدقی نقطه عطف قانونشکنی و پشت کردن به نهادهای دموکراسی بود. جریان سیاسی پشتیبان وی را مشوق چماق کشیها و بیاخلاقیهای سیاسی میدانم و از همه مهمتر، مصدق را آغازگر اصلی دولتی کردن نفت در ایران میشناسم.”
حال مشخص نیست مصدقی که اصلاح طلبان از وی دم می زنند، دقیقا کدام مصدق است. مصدق اقلیتی از اصلاحات که شامل برخی از روزنامه نگاران و رسانه ها و بدنه ستادی و تابلوداران در شبکه های مجازی می شود، و یا مصدق چهره های اصلی و ذینفع اصلاح طلب و حامی دولت و… که همواره با اتکا به فعالیت های مجازی، میدانی و ستادی سیاهی لشگرهای این جریان به قدرت دست پیدا می کنند.
هادی پورافشار
انتهای پیام/