• امروز : یکشنبه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۴
  • برابر با : 22 - شوال - 1446
  • برابر با : Sunday - 20 April - 2025

ماموستا فدایی،شاعرومدرس نامدار

  • کد خبر : 128693
  • ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۰:۰۰

استادملاکریم هنرمند مشهوروملقب به فدایی ازشاعران ومدرسان نامدارکردزبان است که درسال ۱۳۰۷هجری شمسی درروستای سیسر یکی از روستاهای منطقه ی سردشت درخانوده ای تنگدست دیده به جهان گشود.اصل ونسب پدرش به طایفه (بامه ره)ومادرش به طایفه (جاف)می رسد.ایشان  به علت دارابودن ذوق شاعری ازسن ۱۵سالگی سرودن شعررا آغازنموده وودر دوران نوجوانی شعرهایی را دروصف روستای […]


استادملاکریم هنرمند مشهوروملقب به فدایی ازشاعران ومدرسان نامدارکردزبان است که درسال ۱۳۰۷هجری شمسی درروستای سیسر یکی از روستاهای منطقه ی سردشت درخانوده ای تنگدست دیده به جهان گشود.اصل ونسب پدرش به طایفه (بامه ره)ومادرش به طایفه (جاف)می رسد.ایشان  به علت دارابودن ذوق شاعری ازسن ۱۵سالگی سرودن شعررا آغازنموده وودر دوران نوجوانی شعرهایی را دروصف روستای سیسر سروده است .به دلیل علاقه ی فراوان به تحصیل وکسب دانش که درآن زمان درحجره ها ومساجد صورت می گرفت ،نزد ملا محمد درروستای کانی رش شروع به خواندن قران می کند .همچنین کتابهای (جرم بخش،اسماعیل نامه ،عقیده،ناگهان وباب اول کتاب گلستان سعدی را نزد همان استاد فرامی گیرد.سپس به دلیل اختلاف با یکی از خانواده های روستا،همراه خانواده وبرادروخواهرش مجبور به ترک روستای کانی رش می شود وبه زادگاه اصلی اش (سیسر )برمی گردد.استاد فدایی که اول تخلص شیدایی رابرای خود انتخاب نمود بودوبعدا به فدایی مشهورشد،درروستای سیسر نزد مدرس حجره ی آن روستا (ملاسیدحسین حسینی )موفق به خواندن کامل کتاب گلستان سعدی می شود وهمچنین کتابهای (تصریف زنجانی ،عوامل وانموضج) رانزد ملا سید حسین حسینی فرمی گیرد.استادفدایی هنوزبه طور کامل کتاب انموضج را نخوانده بود که پدربزرگوارشان را ازدست داد ووسرپرستی خانواده را عهده دارشد.اما مشکلات نتوانست مانع علاقه شدید ایشان به تحصیل وکسب علم شودوکتابهای (تصریف ملاعلی،وضع واستعاره ی جامی واظهار راخواندوبرای خواندن واتمام کتاب سیوط عازم یکی از روستاهای شهرستان بانه به نام سیوچ شد.استادفدایی آن کتاب را در روستای سیوچ نزد ملاابراهیم حکمت فرامی گیردولی آمدن محمدرشیدخان به بانه وآتش سوزی وهرج ومرج در روستاهای اطراف بانه ،مانع ماندگاری استاد درآن روستا شدودوباره به زادگاه هش ،روستای سیسر بازگشت وپس ازمدتی ماندن درآنجا، برای افزودن برتجربه ودانش خودراهی روستای هند آباداز روستاهای سردشت می شود ومدتی را نزد استادانی چون ملاحسن حزینی وقاضی علی به شاگردی می پردازد.باردیگراستادفدایی برای افزایش علم ودانش خود روش تجربه وحرکت رابرمی گزیند وبه روستای تورجان یکی از روستاهای مکریان نزد ملاعبدالله محمدی سوتویی کتاب (گه له نبه وی برهان )رامی خواندوفرامی گیرد.درهمان موقع از خالی شدن حجره ی نمه شیر از روستاهای اطراف بانه باخبر می شود و تصمیم می گیرد نزد ملا  احمد حیدری که در آنجا مدرس حجره بود برود و موفق می شود کتابهای جمع الجوامع ،تشریح  و رساله ی حساب وتذهیب را بخواند.استاد فدایی در همان حجره(نمه شیر)نزد ملااحمد حیدری موفق به دریافت اجازه ی افتا می شود ودر سن ۲۵سالگی بطور رسمی به عنوان مدرس واستاد در روستای نستان فعالیت خود را آغازکرد.ایشان در سال ۱۳۳۲روستای کاولان علیا که در۶۵کیلومتری جاده سردشت – مهاباد واقع شده است وازروستاهای توابع مهاباد به شمارمی آید،به عنوان آخرین مکان اقامت برمی گزیند وبه دلیل علاقه وافری که ایشان به مردم آن روستا ومردم روستا به استاد داشتند ،تاپایان عمروبه مدت ۴۰سال در کاولان علیامدرس ویشنمازآن روستا بود.از استاد فدایی آثارارزشمندی به جامانده که برخی ازآنها توسط استاد فاضل وگرانقدر،سیدمحمد صمدی با تحمل زحمات فراوان به چاپ رسده ولی برخی از آنها هنوز چاپ نشده اند .ازآثار وی می توان به :

۱ – لاس خزال :یک داستان فلکلوری کردی است است که در ۳دفتر و۴۷۵۰بیت شعر سروده شده است.

۲ – تاریخ زندگی نامه ی فدایی:سرگذشت استاد فدایی از دوره ی طفولیتتا سال ۱۳۵۷شمسی می باشدکه درقالب ۱۰۰۰بیت شعر آمده است.

۳ – دمدم نامه:که داستان تاریخی قلعه ی دمدم جنگ بین امیرخان برادوست ولشکریان شاه عباس صفوی دربیشتر از ۷۰۰۰بیت شعر سروده شده استوبا مقدمه وتصحیح سیدمحمد صمدی به چاپ رسیده است.

۴ – کلیات فدایی(ده ست دین):مجموشامل مجموعه اشعار (غزلیات به ترتیب حروف الفبا در حرف آخر تاقافیه)تخمیس،بهاریه،ملمح و..به زبانهای فارسی وکردی .این دیوان شامل ۴۰۰۰بیت شعر است.

 استادفدایی که علاقه ی فراوانی به شاعران فارسی زبان چون سعدی ،حافظ وخصوصا ملک الشعرای بهار داشت،درسال ۱۳۳۰شمسی که درروستای نمه شیر بانه طلبه بوده است خبر درگذشت ملک الشعرای بهار را می شنود ودرسوگ وی مرثیه ای را می سراید که حتی درمجله ی آن وقت تهران چاپ شد وومورد تشویق قرار گرقت.چند بیت از مرثیه ی سروده شده توسط استاد فدایی  در سوگ ملک الشعرای بهار :

این چه شوری است که افتاده دراین دهردبور       این چه ماتم که زهرسوی دهدنفخه ی سور

رستخیزآمده یازلزله ی عادوثمود                  یادیگرتاخته برملک جهان لشکرطور

یاملک الشعرا حضرت استادبهار                  کردزین دارفنابادل پروجدعبور

آری آری که غم ذات بهاراست اسف            الوداع ازوطنش کردبخفت است بگور 

 

استاد فدایی درسال ۱۳۴۳که توسط ساواک دستیگر می شود،یک روز در زندان  شعرمعروف(من نگویم که مرا ازقفس آزاد کنید ،قفسم برده به باغ ودلم وشادکنید) محمدتقی بهاررا که وی نیز آن را درزندان سروده است درروزنامه که هرروزبرای زندانیان همراه صبحانه می آوردند ،می خواند  ،استاد فدایی نیز با ابتکار وقلمی توانا همانند شعر وی شعری را درزندان سروده است که در زیر چند بیت آن را می خوانید:

ای طبیبان وطن چاره ی فرهادکنید       درحق غمزدگان همت وامدادکنید

خانه ی عدل زنومحکم وبنیادکنید          من نگویم که مرا ازقفس آزادکنید

                        قفسم برده به باغی دلم شادکنید

درس قانون غم ارجان من آموخت چه باک       دل ما غصه بسیارگراندوخت چه باک

قامتم گرکفن مرگ به تن دوخت چه باک       آشیان من بیچاره اگرسوخت چه باک

                   فکرویران شدن خانه ی صیادکنید

 

چندبیت شعر کردی از استاد فدایی:

 

به من چی

له: مامۆستا مه لا که ریم هونه رمه ند (فیدایی)

که مردم شین و گریانت به من چی؟

که گوڵ چوو، ئاوی بارانت به من چی؟

له سه ر ته رمی منی عاشق به قوربان

ئیتر زولفی په رێشانت به من چی؟

له هۆده ی ماته م و غه مدا که سووتاوم

سه فایی باغ و هه یوانت به من چی؟

که هێلانه ی شه هێنی دڵ خرا بوو

قه‌دی سه روی گوڵستانت به من چی؟

به پاییز پووشی ویشکی ته ن که فه وتا

به هاری لێوی خه ندانت به من چی؟

که مانگی به ختی من رووی نا له که سری

تریشکه ی رۆژی کوڵمانت به من چی؟

به کاسی غه م دڵم شێواو و کاسه

شه ڕابی سافی فینجانت به من چی؟

که تووشی له شکری ده رد و خه فه ت بووم

ده وایی ده رد و ده رمانت به من چی؟

که په یدا بوو شه وی تاریکی دووریت

ده سی مووسایی عیمڕانت به من چی؟

له شم گه ر که وته مه یدانی نه بوونی

له وه دا باسی لوقمانت به من چی؟

که بڕوا نووری بینایی له چاوم

جوانی ره نگی باغانت به من چی؟

له نێو چاڵی غه می‌تۆدا که گیرام

جوانی ده شت و کێوانت به من چی؟

«فیدایی» گه ر نه ما، بۆ ته عزیه ی

ئه وده م و لێوی غه زه لخوانت به من چی؟

 

ملمعی از سعدی وفدایی:    

روحمی بکه به حالم ئه ی شوخی کورده واری
کز بلبلان برآمد فریاد بی قراری
جه رگم برا به تیرت ئه و کاره که ی ره وایه؟
مرهم به دست ومارا مجروح می گذاری 

گه رتوله کوری عاشق دابی ده بن هه مووگه ش
چون بر شکوفه بارد باران نو بهاری
عه ترت له باغه لی دا یا بونی میخه کانه؟
یا مشک در گریبان بنمای تاچه داری؟
گول غونچه که ی وه کووتون گه رچی هه مووجوانن
تو در میان گلها ، چون گل میان خاری
مردم به داوی زولف وتیری مو‍‍‍‍ژه ی خه ده نگت 
ان میکشد به زورم این میکشد به زاری
پرچت که مه ندی ملمه پیم وایه من که مردن
دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری
به زمانی چه ور وشیرن گیان و دلت ستاندم 

چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری 

ماچم نه کرد لیوت داخم گرانه چه بکم ؟ 

کاین عمر صرف کردم اندر امیدواری
روویی جوانه عابید ، قیبله ی دلی من و تو 

باطل بود که صورت بر قبله می نگاری
چاره ی غه می فیدایی ماچی له رووی یاره
درمان درد سعدی با دوست سازگاری

لینک کوتاه : https://oroumnews.ir/?p=128693

برچسب ها

ثبت دیدگاه

در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.