به گزارش اروم نیوز، لفظ باغ شهر در اطلاق به ارومیه، در فصل معاصر و کنکاش در هویت کلان شهری این شهر، بازیابی معنای خود را یافت! از نظر تاریخی، فقط یادبود طبیعت بیمثال این شهر که همچون صدفی گرد مراورید، شهر را در حلقه خود داشت و فضا، محیط و تنوع تاریخی شهر نیز این بعد طبیعی را به متن زندگی شهری کشانده بود! والا بحث شده است که ارومیه در معنای سنتی و محض معماری، باغ شهر مهندسی شده نبوده بلکه یک باغ طبیعی و تاریخی بودهاست!
در معنای مدرن نیز ارومیه یک باغ شهر از پیش طرح شده نبودهاست. یکدستی نمای خانهها و ساختمانها، در معماری پهلوی اول که شاخصه سقفهای شیروانی، همترازی و یک دست سازی و … را داشته و سپس در تبدیل به معماری تلفیقی پهلوی دوم تغییر جهت دادهاست را نمیتوان به معماری و شهرسازی کل شهر ارومیه نسبت داد.
به هرحال ارومیه یک باغ شهر طبیعی و تاریخی بودهاست که امروز باید با ردیابی در تصاویر قدیمی دید و یا احیانا ً از زوایه دوربین در حالت معاصر قابل استخراج و قابل رویت است!
یکی از این زوایا متعلق به دوربین جواد پورصمد است که در آلبوم کتابی به نام باغ شهرارومیه تدوین وگرد آوری شدهاست! این اثر نفیس به وضوح در قالب چشم و زوایایی منحصر به فرد، تقریبا ً چهره تاریخی و سنتی ارومیه را به زمان معاصر گره زدهاست!
وقتی از فراز بلندی ترکیب مسجد جامع ارومیه و بنای تجاری مقابل را در رج بندی گنبدهای بازار پوشیده ارومیه در کانون یک نما از یک خانه قدیمی و عمومی از معدود خانههای عمومی شهر ارومیه با سقف شیروانی مشهور، بهم میبندد، میتوان پرده زمان را از برابر تماشاخانه خیال برافتاده دید!
قدرت انتخاب و رسیدن به این ترکیب زمان را به شکل باشکوهی در برابر چشمهای ما نگه میدارد و این فقط یک لحظه از لحظات ارومیه قدیم است!
از دیگر زوایای این اثر نفیس، گوشههای داخلی از بازار سرپوشیده ارومیه است! راسته فرش فروشان، پیچاق چیخانه ( چاقوسازان)، راسته عطارها، حمام آخوند و … .
در کنه این گوشه بیشتر از آن که تاریخیت بنای مفروض یعنی بازار سرپوشیده شهرارومیه، در نمای اول قرار گیرد، روابط انسانی و زندگی اجتماعی مردم و اهالی شهر در قاب معاصرت با یادآوری اعصار گذشته از لحاظ مکانی به چشم میخورد!
برای ترسیم نمای واقعی و شهری شهرارومیه، زاویه چشم را در دریافت تصویری از مساجد و کلیساهای شهرارومیه، از غریبترین زوایه و ترکیب ممکن گذر میدهد! اینجا اصل معرفی و شناسه محیطی و شهری صرفا ً مطرح نیست که شاید این کاربرد آخرین لایه از کار این ترکیب تصویری است!
وقتی مسجد مهدیالقدم و دو کلیساهای پشت سر( کلیسای حضرت مریم؛ آشوری، کلدانی، کاتولیک و کلیسای سورپ گیورگ ارمنی) را از زوایه مقابل و خط سیر کوچه مهدیالقدم در پوشش درختان با دیدی از سقف شیروانی مسجد، چشم را شکار میکند، تو دیگر در قید و بند شناسایی و چند و چون نشانی تصویر نیستی، چرا که ترکیب متن عکس در نظرگاه اول با تو خیال بازی میکند و تو در انتها به صرافت کجایی و چیستی تصویر و عکس میافتی!
مسجد جامع را از لابهلای سازههای منفرد آن دیدن، یعنی رج سرخ گون و مرمت شده ستونها و محراب سلجوقی با بافت غریب و مرمت شده آن، گنبد عثمانی کتیبهدار و مرمت شده آن و… بیشتر زیبایی و لذت را در فکر آدمی به کرسی مینشاند تا زمان وقوع عکس و یا محل تاریخی آن را!
سه گنبدان، خانه انصاریها، مسجد مناره، مسجد سردار، مدرسه و خانه هدایت و…. همه در گذرگاه زاویه و چشمی که ترکیب اصلی این عکسها و تصاویر را پیشنهاد میکنند، دیگر تاریخ نیستند، زمان نیستند، مرمت شده یا نشده، همان که قبل از شنیده شدن صدای بیزمان یا با زمان شاسی تثبیت دوربین بودند، نیستند! بلکه برداشتی هنری، بصری و ذهنی از زمان و مکانی هستند که در عکس و تصویر برای بیزمان شدن ثبت شدهاند!
این مصداق دربررسی زمانمند تصاویر نه صد ساله که چهل یا سی سال گذشته با نمای کنونی متن تصاویر وعکسها قابل رویت است! عکس واقعیت یک رخداد را در قالبهای متعدد و مختلف جریانمند و یا ساکن را برای بیزمان شدن، تثبیت میکند و آنچه که در برابر ما و در قاب یک عکس یا تصویر خیال بازی میکند و تماشاخانه خیال را با گردونه زمان و مکان از معاصرت به گذشته دور یا نزدیک میبرد، فقط یک لحظه از هست و بودن مفروض متنی است که اینک عکس است و تصویر!
باغ شهرارومیه در این آلبوم کتاب هر قدرهم مبنای یک پروژه هنری و کاری را داشتهباشد، بازهم یک واقعیت انکارناپذیر است، عکس و تصویر، ساختار ِ بودن وهستن این زمان و مکان باغ شهری ارومیه را بیزمان و تثبیت کردهاست!
انتهای پیام/