تاریخ : شنبه, ۲۸ مهر , ۱۴۰۳ 16 ربيع ثاني 1446 Saturday, 19 October , 2024

از ناله‌های مادران تا حاجت‌های روا شده به دستان کوچک علی اصغر

  • کد خبر : 13240
  • ۰۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۹:۰۷
از ناله‌های مادران تا حاجت‌های روا شده به دستان کوچک علی اصغر

به گزارش اروم نیوز به نقل از اروم tv، راستش را بخواهید نه دلش را داشتم که بروم و نه تابه‌حال رفته بودم؛ شاید هر مراسم مذهبی شرکت کرده باشم؛ اما طی این چندین سال دلش را نداشتم که در مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنم. یاد مظلومیت طفل ۶ماهه که می‌افتم دلم یاری نمی‌داد در […]

به گزارش اروم نیوز به نقل از اروم tv، راستش را بخواهید نه دلش را داشتم که بروم و نه تابه‌حال رفته بودم؛ شاید هر مراسم مذهبی شرکت کرده باشم؛ اما طی این چندین سال دلش را نداشتم که در مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنم. یاد مظلومیت طفل ۶ماهه که می‌افتم دلم یاری نمی‌داد در مراسم شیرخوارگان حسینی شرکت کنم، غمش‌اش عظیم است، حتی تصور اندوه رباب غیرقابل‌وصف است .

اما نوای ناله‌های رباب توسط مادران حسینی مرا به سمت مصلی امام خمینی (ره) کشاند وارد مصلی امام خمینی شدم یک‌دستم دوربین و به دست دیگرم قلم باید روایت کنم این همایش بزرگ را نه دل بودن در مراسم را داشتم نه قلمم یارای نوشتن. از چه باید می‌نوشتم از این همه ظلم در حق مظلوم‌ترین و بی‌دفاع‌ترین طفل ۶ ماه کربلا گوشه‌ای نشستم لبخندها و شیطنت‌های کودکان زیبا و معصوم را می‌نگریستیم خدایا چگونه می‌شود بر این لبخند و این مظلومیت اخم کرد. دلم آشوب بود این همه زیبایی در یک قاب همه آمده بودند کودکان سه، چهارساله پشت سر می‌دوید چه دنیای دارند.

کنار دستم بانوانی نشسته بودند لباس سبز بر تن طفلان خود با سربند یا علی‌اصغر تا تداعی کنند طفل ۶ماهه رباب را، چشمانشان پر اشک بود و التماس ناله‌ها سر می‌دادند و اشک‌ها بود که همچون سیلی از چشمانشان سرازیر می‌شد.

 دخترم را مدیون دردانه رباب هستم

کنار بانوی جوانی نشستم کمی با طفل یک‌ساله‌اش که دل آدم را می‌برد بازی کردم از حس و حالش پرسیدم چرا اینجا آمده است؟ بی‌اختیار بغضش ترکید گفت دخترم را از این مراسم گرفته‌ام سال گذشته در همایش شیرخوارگان حسینی شرکت کردم چند سالی بود که آرزوی مادر شدن داشتم از دردانه رباب خواستم که طعم مادر شدن را بچشم امسال با دست پر آماده‌ام با دخترم، آماده‌ام بگویم که تا ابد نوکر این در و خاندانشان هستم که مرا از این در ناامید برنگرداند.

 آرزو دارم فرزندانم در راه خدا شهید شوند

بانوی میان‌سالی از حضور ۶ساله متداوم خود در این مراسم می‌گوید، امروز دوباره آماده‌ام با امام‌زمانم عهد و پیمان ببندم، فرزندان خودم را نذر امام‌زمان کرده‌ام تا سرباز امام‌زمان شوند و در پناه ایشان باشند ما هرچه داریم از کرامات اهل‌بیت داریم ما هیچ‌وقت از در خانه اهل‌بیت به‌جای دیگر نخواهیم رفت .
سال‌هاست که در این مراسمات شرکت می‌کنم تا دخترم هم مسیر حضرت رقیه (س) و پسرم در راه علی‌اصغر باشد. هربار که دراین مراسم شرکت می‌کنم با خدای خودم عهد می‌بندم خدایا فرزندانم را نذر تو کرده‌ام و آرزو دارم نفس‌هایشان برای تو باشند و در راه خدا شهید شوند و همیشه من از این در دست‌خالی بازنگشته‌ام و حاجت‌روا شده‌ام.

 هرساله با حضور در مراسم شیرخوارگان حسینی حاجت‌روا شده‌ام

زینب از شهادت بی‌رحمانه دردانه رباب می‌گوید و از حال و حواش که تحمل این ظلم عظیم را ندارد که چگونه می‌شود طفل ۶ماهه را این‌گونه بی‌رحمانه به شهادت برسانند او می‌گوید چهار سال است که در همایش شیرخوارگان حسینی شرکت می‌کند و هر ساله نیز حاجت خود را گرفته است.
زهرا از آرزوی خود می‌گوید که همیشه آرزو داشتم با فرزندم در این مراسم شرکت کنم و این حسرت بر دلم مانده بود که سال گذشته خبردار شدم خداوند مهربان‌تر از این حرف‌ها است و حسرت‌به‌دل نگذاشته و محبت‌اش و کرامت‌اش شامل حالم شده است و باردار شدم و هر روز با طفل خود صحبت می‌کردم مامان ان‌شاءالله به دنیا می‌آیی و با همه دیگر در مراسم علی‌اصغر شرکت می‌کنیم .

فرزندم را نذر علی‌اصغر کرده‌ام تا ابد شکرگزار این نعمت الهی هستم و امیدوارم تمام کسانی که آرزوی مادر شدن را دارند به‌زودی دامنشان سبز شود و همراه دلبندان خودشان در این مراسم شرکت کنندکه بهترین حس را دارد .

کوچک مرد بزرگ چه‌ها که نمی‌کند، شهید خردسال اصلاً تو پیر آن جمعی تو مردترین مرد عاشورایی، تو خوشبوترین گلاب خاک کربلایی، مگر بعد از گذشت هزار و اندی سال این زخم‌ها کهنگی دارد، تو در آغوش سرو و سالار شهیدان بودی که گلوی نازنین را نشانه گرفتند، طفل شیرخواره می‌بینی این همه ناله و این‌همه دل تپیدن‌ها برای توست.

اینان همان مادران حسرت‌به‌دلی هستند که کرامت تو، دردانه رباب و امام حسین شامل حالشان شده است و طفلان خود را در آغوش گرفته‌اند این اشک‌ها و این ناله‌ها به یاد توست این لالایی‌ها برای مظلومیت تو سر داده می‌شوند.

طفل ۶ماهه کربلا می‌بینی صداها و شکرانه‌ها را می‌شنوی این صدای مادرانی است که بعد از سال‌ها دامانشان سبز شده است و نام مادر را از کرامت تو دارند. مردترین مرد کربلا می‌دانم و اطمینان دارم که باز هم‌صدای لرزه‌های دل مادران التماس‌کننده را می‌شنوی و حاجت‌روا از این مراسم خواهند رفت .

می‌دانم که دستان کوچکت گره‌گشایی خواهد کرد و باری دیگر همگان را برای شکرگزاری به این منزل خواهی کشاند می‌دانم که اشک‌های این مادران را می‌بینی و با دل مهربانت شفای کودک دو سال را خواهی داد مادران همه ناله سر می‌دادند به قربان لبان تشنه علی‌اصغر به قربان ناله‌های بی‌امان رباب، شرح این‌همه درد و این همه حاجت‌روایی این همه کرامت در قلم من جای ندارد.

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://oroumnews.ir/?p=13240

ثبت دیدگاه

در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.