• امروز : یکشنبه - ۲۶ مرداد - ۱۴۰۴
  • برابر با : 23 - صفر - 1447
  • برابر با : Sunday - 17 August - 2025

از اعزام مخفیانه به جبهه تا نویسندگی در حوزه دفاع مقدس

  • کد خبر : 163777
  • ۲۲ تیر ۱۳۹۳ - ۰:۰۰

حسین غفاری یکی از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که خاطرات خود از دوران دفاع مقدس را برای نسل امروز بازگو کرده است. به گزارش سرویس دفاع مقدس اروم نیوز،حسین غفاری یکی از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که چندین سال است که خاطرات خود از دوران دفاع مقدس […]

حسین غفاری یکی از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که خاطرات خود از دوران دفاع مقدس را برای نسل امروز بازگو کرده است.

به گزارش سرویس دفاع مقدس اروم نیوز،حسین غفاری یکی از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که چندین سال است که خاطرات خود از دوران دفاع مقدس را با عشق و علاقه و زبانی شیوا و رسا برای نسل امروز بازگو کرده و کتاب هایی در این زمینه منتشر نموده است.

غفاری متولد سال ۱۳۴۵است و دوره ابتدایی را در دبستان بزرگمهر ارومیه ،دوره راهنمایی را در مدرسه شهید امیری (شهید حبیب زاده  فعلی) و دوره دبیرستان را در مدرسه دکتر شریعتی ( که امروزه به نام امام خمینی (ره) شناخته شده است)  گذرانده و همزمان با تحصیل پا به عرصه دفاع از میهن نهاده است.اکنون به سخنان و خاطرات شیرین این رزمنده گوش فرامی دهیم.

آفای غفاری در چه سنی به جبهه اعزام شده اید؟

اولین اعزام من در سال ۶۱ بود که من دوم دبیرستان می خواندم وچون سن کوچکی داشتم ،اجازه رفتن را به من نمی دادند.به همین خاطر من مخفیانه از خانه خارج شده و به گروه اعزامی پیوستم.در آن زمان هر کسی که به جبهه اعزام می شد،همه مردم به صورت چشمگیر به بدرقه می آمدند.موقع اعزام من یکدفعه چشمم به پسر عمویم یوسف غفاری افتاد وخودم را مخفی کردم ودیدم برادرم هم مرا نگاه می کند! گفت:حسین کجا می روی؟گفتم به جبهه! گفت:آیا پدر و مادر می دانند؟گفتم: نه! برادرم چون خودش پاسدار بود چیزی نگفت ودستم را به دست یوسف داد و گفت:مواظب حسین باش.از جلوی پایگاه بسیج که آن زمان روبروی بیمارستان عارفیان بود با شور و شوق عازم جبهه شده ودرعملیات مسلم ابن عقیل شرکت کردیم.

شهید حبیب محمد نژاد – حسین غفاری 

در کدام عملیات ها شرکت کرده اید؟نحوه شرکت دراین عملیات ها را برایمان توضیح دهید؟

ما هر سال سهمیه اعزام داشتیم در سال ۶۲ با فرماندهی آقای شکوری از قوشچی عازم عملیات خیبر شدیم.در سال۶۳ در عملیات لیله القدر ،در سال ۶۴ عملیات والفجر ۸،در سال ۶۵عملیات کربلای ۴و۵ و در سال۶۶ در عملیات بیت المقدس ۲ شرکت کرده ام.در عملیات خیبر،چون در خط مقدم جبهه بودیم و با جایی نمی توانستیم تماسی داشته باشیم،شهید مهدی باکری برایمان صحبت کرد وگفت:«حضرت امام فرموده است بروید و جزایر را حفظ کنید».در آن عملیاتی که شبانه و ضربتی بود ،شهیدان زیادی جا ماندند وچند نفر نیز به اسارت در آمدند.لیست رزمندگان در جیب یکی از شهیدان به نام اسماعیل بختیاری بود واز طریق رادیو عراق اعلام کرده بودند که تمامی این افراد شهید شده اند و خانواده ها نگران به استقبال آمده بودند و آقای حسین فرازی شعر «ای از سفر برگشتگان کو شهیدان ما» را با صدای دلنشینش می خواند و همه گریه می کردند.

در کدام عملیات جانباز شدید؟

در سال ۶۳ برای عملیات لیله القدر نیرو نیاز بود و ما در تاریخ۱۹ / ۰۴ /۶۳به سمت سیلوانا با تویوتا اعزام شدیم وحدود دوازده الی سیزده نفر بودیم که ماشین روی مین رفت و یازده نفر شهید شدند که اخوی آقای حضرت پور هم شهید شد و من جانباز شدم ومرا به تبریز اعزام کردند.بعد از چند هفته به ارومیه منتقل شدم وسه ماه در بیمارستان ماندم وسه ماه نیز در منزل استراحت کردم ودر آن سال دیگر در هیچ عملیاتی شرکت نکردم.

در چه سنی ازدواج کرده اید؟

در سال۷۰برای معلمی به اصفهان رفتم و در ۲۵سالگی در همان جا ازدواج کردم.درسال۷۱پسرم محسن به دنیا آمد ودر سال ۷۵پسرم جواد متولد شد و خدا بهترین هدیه ها را به من عطا نمود.


از سمت راست محمدرضا پورولی ، پناه نجف زاده ، حسین غفاری

از چه سالی شروع به نوشتن در حوزه دفاع مقدس نمودید؟

در سال ۷۶ به خاطر مریضی مادرم به ارومیه برگشتم.یادواره شهدا شروع شده بود و من نوشته های زیادی در دست داشتم وپیشنهاد دادم که کانون ادبیات دفاع مقدس در ارومیه تشکیل شود.به همین خاطر نوشته های مرا مطالعه کردند و مجموع آن را در کتاب «مشک و بیدمشک» در سال ۱۳۸۰در ارومیه به چاپ رساندند.

انتقادی که نسبت به مسئولان ونهاد های ذیرربط دارید چیست؟

اصلی ترین انتقاد این است که مسئولان جهت نوشتن کتاب همکاری نمی کنند و می گویند که تهران در مورد دفاع مقدس کتابهای زیادی منتشر کرده است، در صورتی که آذربایجان غربی جزء مناطق جنگی است و باید در این زمینه فعالیت چشم گیری از خود نشان دهد.

شما از همرزمان شهید باکری بوده اید چه شد که این شهید بزرگوار به یک اسطوره و الگو در میان ملت تبدیل شد؟

من نیروی آقا مهدی بودم و به نظرم او به خاطر ویژگی های فردی و اخلاص قوی و خاکی بودن و مسئولیت های بزرگی که بر عهده داشت ،به فردی محبوب و اسوه تبدیل شد.آقا مهدی در حالی که شهردار ارومیه بود ،با جسارت هر چه تمام تر در جبهه های جنوب جنگ کرد و تبدیل به اسطوره ای گشت که همه هنگام شنیدن خبر شهادتش اشک می ریختند.

با توجه به اینکه شما معلم هستید،آیا در کلاس درس از جبهه و جنگ برای دانش آموزان صحبت می کنید؟

من هر روز ۵دقیقه از کلاس را اختصاص به دفاع مقدس می دادم،چون لازم می دیدم تا عمق مفاهیم و ارزش های دفاع مقدس را بیشتر بنمایانم ودانش آموزان را با اهداف شهدا و جانبازان و ایثارگران آشنا سازم.

بهترین و بد ترین خاطره از دوران دفاع مقدس را برایمان تعریف کنید؟

با بهترین ها بودن برایم بهترین خاطره و از دست دادن این پیدا کرده ها بدترین خاطره من است.

از آثار خود برایمان بگویید؟آیا کتابی در دست تالیف دارید؟

سه کتاب در دست چاپ دارم و یک کتاب را هم اکنون می نویسم و پانزده کتاب چاپ شده دارم که لیست آنها به شرح ذیل می باشد:

 

لینک کوتاه : https://oroumnews.ir/?p=163777

برچسب ها

ثبت دیدگاه

در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.